در آمدی بر کلام جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آمدی بر کلام جدید - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هر يک از آن دو از نظر موضوع، روش و غايت با ديگري تفاوت و تمايز دارد. اين نظريه به صورت روشن نخستين
بار توسط کانت (1724- 1804) مطرح شد. وي علم را مربوط به عقل نظري و دين را مربوط به عقل عملي دانست. از
ديدگاه او آنچه در مرحله اول در حوزه عقل عملي قرار دارد اخلاق است؛ اما به اعتقاد او دين نيز به
اخلاق باز مي‌گردد. بر اين اساس هر يک از علم و دين به حوزه جداگانه‌اي تعلق دارد.

از نظر کانت، علم و دين حوزه‌هاي کاملاً متفاوتي را در برگرفته و وظايف جداگانه‌اي را بر عهده
دارند، به نحوي که هرگز نيازي به تعارض ندارند. حوزه معرفت ممکن، متعلق به علم است، و علم، آزادي
کاملي در کشف و کاوش اين

حوزه، با روش‌هاي خود دارد. وظيفه دين، راهنمايي و روشنگري ايثار اخلاقي ما و آرامش هر چه جامع‌تر
بخشيدن به آن است.
کارل بارت366 (18869- 1968) متکلم پروتستان که نماينده سنت‌گرايي نوين (نو ارتدوکسي)367 است از ديگر
طرفداران اين ديدگاه است. به اعتقاد وي، علم و الهيات با موضوعات اساساً متفاوتي سر و کار دارند.

موضوع الهيات تجلي خداوند در مسيح است و موضوع علم، جهان طبيعت. غايت دين اين است که انسان را براي
مواجهه با خداوند آماده کند؛ اما غايت معرفت علمي اين است که الگوي حاکم بر جهان تجربي را بشناسد. به
دليل تفاوت موضوع و غايت علم و دين، روش‌هاي آن دو نيز متفاوت خواهد بود. خداوند فقط از آن روي
شناخته مي‌شود که خود را در مسيح جلوه‌گر ساخته است. خداوند را از طريق مطالعه آفرينش و با تلاش
فکري نمي‌توان شناخت؛ زيرا گناهکاري جبلي انسان، بصيرت عقل او را در مشاهده جهان که صنع الهي است،
زايل کرده است، ولي علم با کشف و کوشش بشري پيش مي‌رود.
متکلماني که تحت تاثير اگزيستانسياليسم369 قرار داشته‌اند نيز طرفدار تمايز کامل حوزه علم و دين
بوده‌اند. از نظر آنان موضوع معرفت ديني واقعيت‌هاي شخصي و اخلاقي است، و موضوع معرفت علمي
واقعيت‌هاي طبيعي و غير اخلاقي. غايت معرفت ديني معطوف به رابطه متقابل دو شخص، يعني مومن و خداست و
غايت معرفت علمي معطوف به رابطه يک شخص (عالم) و يک شيء (عالم طبيعت) است. به دليل تمايز موضوع و غايت
علم و دين، روش آن دو نيز متفاوت است. روش علمي، عقلي و بدون دغدغه است، اما روش الهيات متضمن درگيري

شخصي شديد است.

نتيجه مي‌گيريم که جداانگاري روش‌هاي علم و دين ناشي از تمايز ميان حوزه خودآگاهي انسان و حوزه
فاقد آگاهي اشيا است، مارتين بوبر370 متکلم يهودي (1878- 1965) و رودلف بولتمان371 متکلمان پروتستان مسيحي
(1884- 1976) از طرفداران اين ديدگاه‌اند.
فيلسوفان تحليل زباني نيز طرفدار تمايز حوزه علم و دين مي‌باشند. مشغله فکري اين فيلسوفان بررسي
کارکردهاي متفاوت زبان است، از نظر آنان هر يک از علم و دين زبان ويژه‌اي دارد. زبان علم پيش بيني و
کنترل حوادث و رخدادهاست؛ ولي زبان ديني مقاصدي چون نيايش، و کسب آرامش و توصيه يک نحوه زندگي
اخلاقي را دنبال مي‌کند. بدين ترتيب علم و دين دو فعاليت کاملاً متمايز به شمار مي‌آيند که
موضوعات، غايات و روش‌هاي متفاوتي دارند، و امکان تعامل يا تعارض آنها اساساً منتفي است.
ديدگاه جداانگاري علم و دين، با رويکردهاي متفاوت آن، پذيرفته نيست؛ زيرا دين- چنان که در بحث قلمرو
دين اثبات گرديد- قلمرو گسترده‌اي دارد و همه شئون زندگي بشر را در برمي‌گيرد، گذشته از اين،
کارکرد هدايت گرانه دين در حوزه اخلاق و پرستش نيز بدون داشتن جهان بيني و معرفت واقعي درباره انسان
و جهان امکان‌پذير نيست. دين چشم‌انداز ويژ‌ه‌اي به انسان و جهان دارد و بر اساس همين چشم‌انداز
ويژه است که توصيه‌هاي اخلاقي و رفتاري ويژه‌اي را صادر مي‌کند. جدا انگاري علم و دين که نخستين
بار در انديشه‌هاي فلسفي کانت مطرح گرديد، مبتني بر تفکيک قلمرو حکمت عملي از قلمرو حکمت نظري و به
عبارت ديگر، تفکيک

/ 113