در آمدی بر کلام جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آمدی بر کلام جدید - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرموده است: «لقد تجلي الله لخلقه في کلامه و لکنهم لايبصرون»451 خداوند در کلام خويش بر خلقش تجلي
کرده است، ولي آنان ديده بصيرت ندارند». حاصل آن که هم مي‌توان از طريق تامل در کلام به شخصيت متکلم
پي برد، و هم مي‌توان از طريق شناخت ويژگي‌هاي متکلم با معناي کلام او آشنا شد.

د) با توجه به اصل پيشين مي‌توان براي کلام سطوح و لايه‌هايي از معنا در نظر گرفت که متناسب با
کمالات وجودي متکلم است. از آنجا که خداوند واجد کامل‌ترين صفات وجودي است، کلام او نيز کامل‌ترين
غناي معنايي را داراست، بدين جهت در روايات آمده است که قرآن کريم داراي ظاهر و باطن است و باطن قرآن
نيز مشتمل بر بطون ديگري است که در برخي از روايات هفت بطن و در برخي ديگر هفتاد بطن گفته شده است. اين
رقم‌ها کنايه از نامتناهي بودن معاني کلام الهي است. اگر فهم برخي از سطوح معنايي قرآن از طريق تفکر
و تدبر عقلي و به کارگيري قواعد ادبي و عقلايي قابل شناخت است، اما فهم سطوح عالي آن جز از طريق تکامل
معنوي و تزکيه دروني امکان‌پذير نخواهد بود. چنان که خداوند متعال فرموده است: «ان تتقوا يجعل لکم
فرقاناً»452 و نيز فرموده است: «انه لقرآن کريم، في کتاب مکنون، لايسمه الا المطهرون»
اين کلام وحياني، قرآني کريم است که در کتابي نامحسوس قرار دارد و جز پاکيزگان آن را درک نمي‌کنند.

آنان- به حکم آيه تطهير454- همان خاندان معصوم پيامبر اکرم (ع) مي‌باشند.

از امير المومنين (ع) روايت شده که فرمود: خداوند کلام خود را به سه بخش تقيسم کرده است:

1 . بخشي از آن را عالم و جاهل مي‌فهمند (نصوص و ظواهر بديهي)

2 .بخشي از آن را جز کسي که ذهن خود را صفا داده و از قوه ادراکي صحيح برخوردار است، نمي‌فهمد (معارف
نظري دين)

3 . بخشي ديگر از آن را جز خداوند، فرشتگان و راسخان در علم نمي‌دانند (حقايق باطني قرآن) فلسفه چنين
ساختاري که غاصبان ميراث پيامبر (ص) ادعا نکنند که به تمام علم کتاب آگاهند و از اين رو ناگزير شوند
به کسي که خداوند زمام ولايت و رهبري را به دست او داده، روي آورند و تسليم او باشند.
براي فهم مراد مؤلف متن، نخستين و بهترين روش آن است که از اجزاي مختلف آن کمک گرفته شود و از شيوه
جزءنگري و گزينشي پرهيز گردد، يعني مجموعه متن، به ويژه بخش‌هايي که به يک موضوع مربوطند، مورد
مطالعه قرار گيرد. اين شيوه در مورد کلام خداوند و انسان‌هاي معصوم جايگاه ويژه‌اي دارد؛ زيرا در
کلام آنان احتمال خطاي سهوي يا عمدي راه ندارد و در نتيجه احتمال ناهماهنگي و ناسازگاري در ميان
اجزاي متن داده نمي‌شود. چنان که خداوند درباره قرآن فرموده است: «الله انزل احسن الحديث کتابا
متشابها مثاني»456 خداوند نيکوترين کلام يعني کتابي را که همانند و عطف شونده بر يکديگر است، فرو
فرستاد. کلمه «مثاني» جمع «مثنيه» به معناي معطوف است و مقصود اين است که آيات قرآن بر يکديگر عطف
مي‌شوند و به يکديگر باز مي‌گردند، و در نتيجه يکديگر را تبيين و تفسير مي‌کنند.
و) پرهيز از پيش‌داوري، يکي از اصول مهم تفسير است. از آن جا که غايت فهم و تفسير، شناخت معنايي است
که مولف قصد کرده است، مفسر متن بايد از هر

گونه پيش‌داوري بپرهيزد، در غير اين صورت معنايي که به دست خواهد آورد، به جاي آن که بيانگر مقصود
مولف باشد، دستاورد انديشه و علايق و سلايق خود خواهد بود. چنين تفسيري همان است که به عنوان تفسير
به راي مردود شناخته شده است.
مقصود از پرهيز از پيش‌داوري و تفسير به راي اين نيست که مفسر هيچ گونه اندوخته ذهني و باور و
انتظاري نداشته باشد؛ زيرا چنين چيزي امکان‌پذير نمي‌باشد و هر انساني، داراي يک سلسله معرفت‌ها،
باورها، انتظارات و نيازهاست که اين مجموعه در فهم و تفسيري که از يک متن ارائه مي‌دهد بي‌تاثير
نيستند، ولي آنچه مقتضاي يک تفسير واقع‌بينانه است، اين است که شخص در مقام تفسير بکوشد با در نظر
گرفتن ويژگي‌هاي مولف از يک سو، و قواعد ادبي زبان شناختي و اصول محاوره از سوي ديگر، مراد و مقصود

/ 113