بنابراين، لازمه واقع نما بودن پيامهاي وحياني و جاودانگي آنها اين نيست که معاني آيات و روايات با تحول نظريههاي علمي و فلسفي يا با تطور شرايط اجتماعي و فرهنگي متحول گردند؛ زيرا: اولاً: جاودانگي اسلام اقتضا ميکند که معاني قرآني بر مصاديق متحول در زمانهاي مختلف منطبق گردد، نه اين که معاني واژگان قرآني تحول يابد؛ ثانياً: واژگان داراي دو گونه معناي ثابت و متحولاند، براي فهم معاني کلام الهي بايد معاني ثابت واژگان را مبنا قرار داد و معناي متحول را صرفاً در حد يک احتمال – آن هم با رعايت همه شرايط و قواعد تفسير- مطرح کرد، نه به عنوان معناي قطعي؛ ثالثاً: شريعت وحياني صامت و خاموش نيست تا در برابر فهمهاي برون ديني موضع انفعالي و پذيرندگي صرف داشته باشد، بلکه ناطق و تاثيرگذار است و برخي معرفتهاي برون ديني را تصويب و برخي را تخطئه ميکند. اگر دين مصرف کننده صرف معرفتهاي برون ديني باشد نقش هدايتگري خود را از دست خواهد داد و به جاي اين که افکار و انديشههاي بشري به واسطه دين هدايت شوند دين به واسطه افکار و انديشههاي بشري هدايت خواهد شد حکمت الهي در فلسفه اسلامي با حکمت الهي در فلسفه غربي تفاوتهاي بنيادين و آشکاري دارد؛ با اين که از نظر تاريخي سرچشمه فلسفي هر دو نظام حکمي فلسفه يونان باستان است، اما چه چيزي باعث شده است که فلسفه اسلامي از مضاميني برخوردار گردد که در فلسفه غربي يافت نميشود، منشا تفاوت آن دو، چيزي جز تاثيرپذيري فلسفه اسلامي از مفاهيم وحياني نيست.شک نيست که فلاسفه اسلامي تحت تاثير و نفوذ تعليمات اسلامي برخي مسائل را وارد فلسفه کردهاند که قبلا نبود و به علاوه در بيان و توجيه و استدلال بعضي مسائل ديگر ابتکاراتي به وجود آوردهاند نهج البلاغه در تاريخ فلسفه شرق سهم عظيم بود. صدرالمتالهين که
انديشههاي حکمت الهي را دگرگون ساخت، تحت تاثير عميق کلمات علي (ع) بود حکمت الهي شرق از برکت معارف اسلام بارور شد و استحکام يافت و بر يک سلسله اصول و مبادي خللناپذير بنا شد، ولي حکمت الهي غرب از اين مزايا محروم ماند. 5 . تحولپذيري معرفتهاي برون ديني نيز عموميت ندارد، آنچه در اين باره ميتوان پذيرفت، تحول پذيري آنها به صورت في الجمله است. در ميان انديشههاي بشري، چه در حوزه حکمت نظري و چه در حوزه حکمت عملي، انديشههاي ثابت و جاودانه وجود دارد. تحولاتي که در مورد اين اصول فکري رخ ميدهد مربوط به مصاديق آنهاست، نه معاني آنها و نه درستي آنها. مولانا اين مساله را به زيبايي تبيين نموده است: