در آمدی بر کلام جدید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در آمدی بر کلام جدید - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رو نبايد بر ويژگي آن مصداق‌ها تاکيد ورزيد، بلکه بايد غرض اصلي از وضع آن‌ها را در نظر گرفت. در اين
صورت معناي ثابت بر مصداق‌هاي متحول منطبق مي‌گردد و مفاهيم ديني در عين ثابت بودن، رنگ عنصري به
خود مي‌گيرند، بدون اين که معناي آنها متحول گردد.

4 . در تاثير پذيري فهم ديني از معرفت‌هاي برون ديني به عنوان يک اصل معرفت شناختي ترديدي وجود ندارد؛
زيرا انسان به عنوان موجودي برخوردار از قوه تفکر و قدرت انتخاب، مخاطب پيام‌هاي وحياني و مکلف به
تکاليف ديني است. بر اين اساس، او با توجه به درک و فهمي که از خود و جهان دارد، پيام‌‌هاي وحياني را
دريافت مي‌کند و مي‌فهمد، بدين ترتيب، فهم او از پيام‌هاي وحياني از اندوخته‌هاي او تاثير
مي‌پذيرد، اما معناي اين مطلب آن نيست که شريعت در برابر معرفت‌هاي بيروني انسان هيچ گونه نقش
تاثيرگذار و فعال ندارد و صرفا از آنها تغذيه مي‌کند، بلکه پيام‌هاي وحياني در مواردي فهم‌هاي
پيشين انسان را تخطئه و در مواردي تاييد مي‌کند؛ براي مثال، انسان به دليل انس ذهني با محسوسات،
حقايق متافيزيکي را در قالب‌هاي حسي تصوير مي‌کند، اما تعاليم وحياني اين تصوير را مردود مي‌داند
و مي‌فرمايد: «و ليس کمثله شيء»469 و «و لم يکن له کفوا احد»

بنابراين، لازمه واقع نما بودن پيام‌هاي وحياني و جاودانگي آنها اين نيست که معاني آيات و روايات
با تحول نظريه‌هاي علمي و فلسفي يا با تطور شرايط اجتماعي و فرهنگي متحول گردند؛ زيرا:
اولاً: جاودانگي اسلام اقتضا مي‌کند که معاني قرآني بر مصاديق متحول در زمان‌هاي مختلف منطبق
گردد، نه اين که معاني واژگان قرآني تحول يابد؛
ثانياً: واژگان داراي دو گونه معناي ثابت و متحول‌اند، براي فهم معاني کلام الهي بايد معاني ثابت
واژگان را مبنا قرار داد و معناي متحول را صرفاً در حد يک احتمال – آن هم با رعايت همه شرايط و قواعد
تفسير- مطرح کرد، نه به عنوان معناي قطعي؛
ثالثاً: شريعت وحياني صامت و خاموش نيست تا در برابر فهم‌هاي برون ديني موضع انفعالي و پذيرندگي صرف
داشته باشد، بلکه ناطق و تاثيرگذار است و برخي معرفت‌هاي برون ديني را تصويب و برخي را تخطئه
مي‌کند. اگر دين مصرف کننده صرف معرفت‌هاي برون ديني باشد نقش هدايت‌گري خود را از دست خواهد داد و
به جاي اين که افکار و انديشه‌هاي بشري به واسطه دين هدايت شوند دين به واسطه افکار و انديشه‌هاي
بشري هدايت خواهد شد
حکمت الهي در فلسفه اسلامي با حکمت الهي در فلسفه غربي تفاوت‌هاي بنيادين و آشکاري دارد؛ با اين که
از نظر تاريخي سرچشمه فلسفي هر دو نظام حکمي فلسفه يونان باستان است، اما چه چيزي باعث شده است که
فلسفه اسلامي از مضاميني برخوردار گردد که در فلسفه غربي يافت نمي‌شود، منشا تفاوت آن دو، چيزي جز
تاثيرپذيري فلسفه اسلامي از مفاهيم وحياني نيست.

شک نيست که فلاسفه اسلامي تحت تاثير و نفوذ تعليمات اسلامي برخي مسائل را وارد فلسفه کرده‌اند که
قبلا نبود و به علاوه در بيان و توجيه و استدلال بعضي مسائل ديگر ابتکاراتي به وجود آورده‌اند نهج
البلاغه در تاريخ فلسفه شرق سهم عظيم بود. صدرالمتالهين که

انديشه‌هاي حکمت الهي را دگرگون ساخت، تحت تاثير عميق کلمات علي (ع) بود حکمت الهي شرق از برکت معارف
اسلام بارور شد و استحکام يافت و بر يک سلسله اصول و مبادي خلل‌ناپذير بنا شد، ولي حکمت الهي غرب از
اين مزايا محروم ماند.

5 . تحول‌پذيري معرفت‌هاي برون ديني نيز عموميت ندارد، آنچه در اين باره مي‌توان پذيرفت، تحول
پذيري آنها به صورت في الجمله است. در ميان انديشه‌هاي بشري، چه در حوزه حکمت نظري و چه در حوزه حکمت
عملي، انديشه‌هاي ثابت و جاودانه وجود دارد. تحولاتي که در مورد اين اصول فکري رخ مي‌دهد مربوط به
مصاديق آنهاست، نه معاني آنها و نه درستي آنها. مولانا اين مساله را به زيبايي تبيين نموده است:

/ 113