2 ـ 2 ـ 5 ـ اقسام اعراض غريب
عرض هاى غريب در برابر عرض هاى ذاتى اند. اين عرض ها بر چند گونه اند كه عبارتند از:(1) ـ عرضى كه به واسطه امرى خارجى عارض مى شود كه اعم از معروض است ؛ مانند عروض سفيدى بر جسم .(2) ـ عـرضـى كـه بـه واسـطـه امـرى خـارجـى عـارض مى شود كه اخص از معروض است ؛ مانند عروض خنده برحيوان به واسطه انسان ؛ يعنى حيوان از آن رو كه انسان است ، خندان است .(3) ـ عـرضـى كه به واسطه امرى كه مباين با معروض است بر معروض عارض مى شود؛ مانند عـروض حرارت بر آب به
واسطه آتش . با اين كه آب و آتش با يكديگر متضاد و متباينند، آب به وسيله حرارت آتش گرم مى شود.ميان قدما و متاءخّران فيلسوفان مسلمان در عروض عارض بر معروض به واسطه جزئى كه اعم از مـعروض است ،
اختلاف نظر است . قدما آن را از عرض هاى غريب و متاءخّران آن را از عرض هاى ذاتـى مـى دانـنـد؛مـانـنـد عـروض حـركـت ارادى بـر انـسـان از آن رو كـه حـيـوان اسـت . در ايـن مثال ، حيوانيّت جزء
ماهيت انسان و اعم از آن است .
خلاصه درس
كلّيات خمس مقدّمه تعريف اند. وجود پرسش هاى گوناگون در ذهن انسان ، نياز او را به تعاريف نشان مى دهد. تعريف ، يا تعريف به حدّ است و يا تعريف به رسم . هر يك از حدّ و رسم بر دو گـونـه كـامـل و نـاقـص
تقسيم مى شوند. تعريف به حدّ، به ماهيت و ذات اشيا نظر دارد و جنس و فـصـل اشـيـا را مـشـخـص مـى
سـازد و فـلاسـفـه بـر ايـن بـاورنـد كـه تـعـريـف كامل حدّى ، دشوار و بلكه در مواردى بسيار،
ناممكن است .ذاتى در منطق و فلسفه داراى دو معناست :
اوّل
ذاتى در باب كلّيّات خمس ؛ دوم ـ ذاتى در باب برهان .ذاتى در باب كلّيّات خمس در برابر عرض خاص و عرض عام جاى دارد. ذاتى با اين معنا يا خود ذات اسـت ( نـوع) يـا اعـم از ذات ( جـنـس ) و يـا مـسـاوى آن اسـت . ( فصل ).ذاتـى در بـاب بـرهـان ، در بـرابـر عـرض هـاى غـريـب اسـت و شـامـل ذات و امـور ذاتـى و عـرض هـاى
خـاص و لوازم (اشـيا) است و ذاتى با اين معنا در برابر عرض هاى عام و مفارق جاى دارد.
پرسش
1 ـ كلّيّات خمس را نام برده ، توضيح دهيد.2 ـ پرسش هاى بنيادين انسان كدامند و وظيفه منطق در برابر انواع پرسش هاى او چيست ؟3 ـ واسطه در اثبات و واسطه در ثبوت را توضيح دهيد.4 ـ اقسام تعريف را نام ببريد و توضيح دهيد كه چرا كشف حد تام اشيا دشوار است ؟5 ـ ذاتى در كلّيّات خمس و در باب برهان را توضيح دهيد.درس سوم:
قضايا
مـنـطق صورى داراى دو بخش اساسى است :، تصوّرات ؛ دوم ، تصديقات . تصديق ، عـبـارت از مـبـحـث قـضـايـاسـت . قـضـيـّه ، مـقـدّمـه و مـدخـل (قـيـاس ) اسـت . قـيـاس بـا اشكال گوناگونش
محور و اساس منطق صورى است و قضيّه ، اساس و واحد قياس .