1 ـ 4 ـ تفاوت روش كلامى با روش فلسفى مشّائى - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 ـ 4 ـ تفاوت روش كلامى با روش فلسفى مشّائى

روش كـلامـى ، هـمـانـنـد روش مـشّائى ، استدلالى و قياسى است ، ولى اين دو روش ، بايكديگر داراى دو
تفاوتند:

تـفـاوت اوّل مـربـوط بـه مـبـادى و مـوادّ اسـتـدلال اسـت . مـتـكـلّمـان مـسـلمـان در استدلال
هاى
خـود از اصـول و مـبادى عقل عملى و امور وجدانى بهره مى جويند و نقطه آغاز فعاليت كلامى آنان (حـسـن و
قـبـح ) اسـت . آنـان بـر پـايـه (حـسـن و قـبـح ) دربـاره انـسـان ، جـهـان و خـداونـد مـتـعال به بحث
و استدلال مى پردازند؛ مثلاً مى گويند، فلان كار زشت و قبيح است و از اين رو، مـحـال اسـت كـه
خـداوند متعال آن را انجام دهد يا فلان چيز خوب است و از اين رو، بر خداوند لازم است آن را انجام دهد.

متكلّمان اماميه و معتزله ، (حسن و قبح ) را امرى (عقلى ) و (ذاتى ) مى دانند، ولى متكلّمان اشاعره آن را
(شـرعـى ) و (غـيـر ذاتـى ) مـى شـمـارنـد و ايـن ، بـحـث و جدال و مشاجره اى سخت ميان آنان برانگيخته
است .

فـيـلسـوفـان در مـبـاحـث و اسـتـدلال هـاى خـود از اصـول عـقـل نـظـرى و مـوادّ بـرهـانـى بـهـره
مـى جـويـنـد. نـقـطـه آغـاز و اصـول و مـبـادى فـلسـفـى ، بـديـهـيـات اوّليـّه بـه ويـژه دو اصـل
مـهـمِ امـتـنـاع تـنـاقـض و (ثـبات واقعيت ) است . اصل نخست ، از بديهى ترين بديهيات ، و اصل دوم ،
نفى سفسطه و نقطه آغاز فلسفه است .

فيلسوفان مسلمان (حسن و قبح ) را از اصول عملى و اعتبارى مى دانند كه تنها در دايره زندگى انـسـان
مـعـتـبـر اسـت و مـعـتـقـدنـد كـه نـمـى تـوان دربـاره هـسـتـى و خـداونـد متعال براساس ‍ آن
استدلال كرد. منطقيان نيز در مبحث صناعات خمس ، (حسن و قبح ) را از مشهورات و مـقـبـولات مـيـدانـنـد
كـه تـنـهـا در صـنـاعـت (جـدل ) مـى تـوان از آن بـهـره جـسـت نـه در اسـتـدلال هـاى بـرهـانـى .

قـيـاس جـدلى يـقـيـن آور نـيـسـت و مسائل اعتقادى و ايمانى به علوم و استدلال هاى يقينى نيازمندند.

تفاوت دوم ميان فيلسوف و متكلّم در اين است كه متكلّم خود را به دفاع از دين متعهّد مى داند، ولى
فيلسوف چنين نيست ؛ يعنى از پيش معيّن نكرده است كه از چه دفاع خواهد كرد يا چه چيز را نفى ، بـلكـه
بـحـث او آزاد اسـت و در جـسـت و جـوى ايـن اسـت كـه استدلال و برهان و عقل چه چيز را نفى يا اثبات مى
كند.

حـكـيـمـان مـسـلمـان بـرآنـنـد كـه از مـسـائل اعـتـقـادى و اصـول و مـعـارف اسـلامـى ، از گـذر
اسـتـدلال بـرهـانـى بـهتر از روش جدلى مى توان دفاع كرد و بيشتر فيلسوفان مسلمان ، به ويـژه
شـيـعـيـان ، بى آن كه از بحث آزاد فلسفى خارج شوند و از پيش خود را متعهد سازند، با مبانى و اصول
فلسفى خود، عقايد و اصول اسلامى را تاءييد و ثابت كرده اند.

/ 111