2 ـ 2 ـ قياس اقترانى - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اوّل

وضـع مـقـدّم ، مـسـتـلزم وضـع تـالى اسـت ؛ مـانـنـد مثال زير:

اگر (الف )، (ب ) باشد، (ج )، (د) است .

ولى (الف )، (ب ) است . پس (ج )، (د) است .

دوم

رفع تالى ، مستلزم رفع مقدّم است ؛ مانند مثال زير:

اگر (الف )، (ب ) باشد، (ج )، (د) است .

ولى (ج )، (د) نيست پس (الف )، (ب ) نيست .

در قـيـاس اسـتـثنائى ، مقدّم (ملزوم ) و تالى (لازم ) است و ملزوم و لازم مستلزم يكديگرند و وضع مقدّم
، مستلزم وضع تالى است و رفع تالى ، موجب رفع مقدّم .

ديـگـر آن كـه در قـياس استثنائى ، اگر مستثنى منه قضيّه شرطيّه منفصله باشد، يا منفصله حقيقيّه
اسـت ، يا مانعة الجمع و يا مانعة الخلوّ. قضيّه منفصله حقيقيّه ، در هر چهار صورت و قضيّه منفصله
مـانـعـة الجـمـع و مانعة الخلوّ در دو صورت منتج اند. در قضيّه منفصله مانعة الجمع ، وضع مقدّم ،
مـسـتـلزم وضع تالى و وضع تالى ، مستلزم رفع مقدّم است . در مانعة الخلوّ، رفع مقدّم ، مستلزم وضع
تالى و رفع تالى ، مستلزم وضع مقدّم است .

شايسته ذكر است براى اين كه قياس استثنائى به نتيجه بينجامد، سه شرط ذكر كرده اند:

اوّل

موجبه بودن قضيّه شرطيّه ؛

دوم

كلّى بودن قضيّه شرطيّه و استثنا؛

سوم

لزومى بودن قضيّه شرطيّه متّصله و وجود عناد حقيقى در قضيّه شرطيّه منفصله .

2 ـ 2 ـ قياس اقترانى

هـرگـاه نـتـيـجـه قياس در مقدّماتش پراكنده شود و هر يك از حدّهاى اصغر و اكبر درمقدّمه اى جاى
گـيـرنـد، آن را (قـيـاس اقـتـرانـى ) مـى گـويـنـد؛ مـانـنـد مثال زير:

آهن فلز است .( صغرا)

هر فلزى هادى الكتريسيته است .( كبرا)

پس ، هر آهنى هادى الكتريسيته است .( نتيجه )

انواع قياس اقترانى

مقدّمات قياس اقترانى يا هر دو حملى يا هر دو شرطى و يا يك مقدّمه حملى و ديگرى
شرطى است .

اگـر يكى از مقدّمات قياس اقترانى ، شرطى باشد، آن را (قياس اقترانى شرطى ) مى گويند. اين نوع قياس بر
ارسطو و پيروانش مخفى مانده و براى نخستين بار ابن سينا از آن سخن گفته است .

(1) انـواع قـيـاس اقـتـرانـى : مـى تـوان انـواع قـيـاس اقـتـرانـى را بـه تفصيل چنين نمودار ساخت :

اوّل

گاهى هر دو مقدّمه حملى اند؛ مانند مثال زير:

حسن انسان است .

هر انسانى ضاحك است .

پس ، حسن ضاحك است .

دوم

گـاهـى هـر دو مـقـدّمـه شـرطـى انـد. در ايـن صـورت نـيـز گاه هر دو مقدّمه متّصله اند؛ مانند
مثال زير:

اگر اين عدد زوج باشد، بر عدد دو قسمت پذير است .

هر عددى كه بر عدد دو قسمت پذير باشد، فرد نيست .

پس ، اگر اين عدد زوج باشد، فرد نيست .

گاهى ديگر هر دو مقدّمه منفصله اند؛ مانند مثال زير:

عدد يا صحيح است يا غير صحيح .

عدد صحيح يا زوج است و يا فرد.

پس ، عدد غير صحيح زوج يا فرد نيست .

و گـاهـى ديـگـر يـكـى از مـقـدّمـات مـتـّصـله و ديـگـرى مـنـفـصـله اسـت ؛ مـانـنـد مثال زير:

اگر (الف )، (ب ) باشد، (ج )، (د) است .

يا (الف )، (ب ) است ، يا (ج )، (د) است .

سـوم

گـاهـى يـك مـقـدّمـه حـمـلى و ديـگـرى شـرطـى اسـت . در ايـن صـورت نـيـز گـاهـى مـقدّمه
اوّل حملى و دومى شرطى متّصله است ؛ مانند مثال زير:

اين جسم فلز است .

هر جسمى كه فلز باشد، هادى الكتريسيته است .

پس ، اين جسم هادى الكتريسيته است .

گـاهـى ديـگـر مـقـدّمـه اوّل حـمـلى و دومـى شـرطـى مـنـفـصـله اسـت ؛ مـانـنـد مثال زير:

اين جسم ممكن الوجود است .

هر ممكن الوجودى يا جوهر است و يا عرض .

پس ، اين جسم يا جوهر است و يا عرض .

/ 111