2 ـ 2 ـ شرطهاى اختصاصى - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

2 ـ 2 ـ شرطهاى اختصاصى

شكل هاى قياس براى انتاج درست ، عبارتند از:

(1) ـ شـرايـط شـكـل اوّل

صـغـرا در شـكل اوّل بايد موجبه و كبرا بايد كلّى باشد. پيش از اين گـذشـت
كـه هـر يـك از شـكـل هـاى چـهـارگـانـه قـيـاس حـمـلى از دو مـقـدّمـه تشكيل يافته اند. از آن جا كه
هر يك از مقدّمات مى توانند موجبه يا سالبه و نيز جزئى يا كلّى بـاشـنـد، بـراى هـر شـكـل ، شـانـزده
حالت متصوّر است كه آن ها را (ضرب ) مى گويند. در هر شكلى برخى از اين ضرب ها منتج و برخى عقيم اند. اينك


در زير تنها ضرب هاى منتج هر يك از شـكـل هـاى چـهـارگـانـه را بـيـان مـى كـنـيـم : ضـرب هـاى

مـنـتـج شـكـل اوّل

بـا تـوجـه بـه شـرايـط عـمـومـى و اخـتـصـاصـى شكل اوّل ، ضرب هاى منتج آن
عبارتند از:

يكم

دو مقدّمه هر دو كلّى و موجبه اند؛ مانند مثال زير:

هر انسانى حيوان است .

هر حيوانى جوهر است .

پس ، هر انسانى جوهر است .

دوم

صـغـرا، مـوجـبـه كـلّيـّه بـاشـد و كـبـرا، سـالبـه كـلّيـّه ؛ مـانـنـد مثال زير:

هر اسبى پستاندار است .

هيچ پستاندارى بى مهره نيست .

پس ، هيچ اسبى بى مهره نيست .

سـوم

صـغـرا، مـوجـبـه جـزئيـّه بـاشـد كـبـرا، مـوجـبـه كـلّيـّه ؛ مـانـنـد مثال زير:

برخى فلزها جيوه اند.

هر جيوه اى مايع است .

پس ، برخى فلزها مايعند.

چـهـارم

صـغـرا، مـوجـبـه جـزئيـّه بـاشـد و كـبـرا، سـالبـه كـلّيـّه ؛ مـانـنـد مثال زير:

برخى فلزها مركّبند.( صغرا)

هيچ مركّبى بسيط نيست .( كبرا)

پس ، برخى فلزها بسيط نيستند.( نتيجه )

اهـمـّيـّت شـكل اول

شكل اوّل طبيعى ترين شكل قياس و با مراعات شرايط عمومى و اختصاصى ، بـديـهـى
الانـتـاج اسـت و بـه عـبـارتـى ديـگـر، اگـر مـقـدّمـات شـكـل اوّل ، درست و صادق باشند، صدق
نتيجه بديهى و قهرى است و براى اثباتش به اقامه بـرهـان نـيـازى نـيـسـت . ايـن شـكـل از نـظـر
مـنـطـقـى و عـلمـى از اعـتـبـارى كـامـل بـرخـوردار اسـت و عـلومـى مـانـنـد ريـاضـيـات و
فـلسـفـه ، كـه دانـشـمـنـدان در اثـبـات مـسـائل آن هـا بـه بـرهـان لمـّى تـوسـّل مـى جـويـنـد،
مـعـمـولاً بـر شكل قياس اوّل متّكى اند.

افـزون بـر ايـن كـه شـكـل اوّل نـيـازى بـه اسـتـدلال و اقـامـه بـرهـان نـدارد، اثـبـات صـدق
شـكـل هـاى ديـگـر قياس نيز به اين شكل نيازمند است . از اين روست كه منطقيان ارجى بسيار بر شـكـل
اوّل مـى نـهند و آن را اصحّ اشكال و قياس كامل و سياق اتمّ مى دانند؛ چنان كه ابن سينا در شـفـا مـى
گـويـد: (شـكـل اوّل ، اصـحّ اشـكـال اسـت و بـيـش از شـكـل هـاى ديـگـر افـاده يـقـيـن مـى
كـنـد.) (58) و در نـجـات مـى گـويـد: (تـنـهـا، شـكـل اوّل قـيـاس كـامـل اسـت ؛ زيـرا در آن نـتـيـجه
از وضع دو مقدّمه به تنهايى لازم مى آيد، در صـورتـى كـه شـكـل هـاى ديـگـر قـيـاس بـايـد بـه
گـونـه اى بـه اثـبات رسند و از اين رو، كـامـل نـيـسـتـنـد.) (59) او دربـاره عـلّت نـامـگـذارى شكل
اوّل و كامل نبودن شكل هاى ديگر مى گويد:

شـكـل اوّل را از آن رو (شـكـل اوّل ) خوانده اند كه منتجّ بودنش به خودى خود روشن و قياس هايش كـامـل
اسـت و هـمـه مـطـالب از آن مـنـتـجّ مـى شـونـد، ولى نـتـيـجـه شكل دوم تنها قضيّه سالبه است و
نتيجه شكل سوم تنها قضيّه جزئيّه است و ديگر آن كه نتايج شكل اوّل نتايج افضل مطالب است و آن ، موجبه
كلّيّه است (60).

/ 111