اجزاء قضيه شرطيه - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اجزاء قضيه شرطيه

قـضـيـّه شرطى ، مانند حملى ، از دو (طرف ) ( حدّ) و يك (نسبت ) تاءليف شده است ، ولى طرف ها خـود
قـضـيـّه انـد و اگـر شـرطـى بـاشـند در تحليل نهايى به حملى مى انجامند و به عبارتى ديگر، واحد
اصلى و سنگ بناى قضاياى شرطى ، قضيّه حملى است .

در قـضـايـاى شـرطـى جـزء اوّل را (مـقـدّم ) و جزء دوم را (تالى ) مى گويند و رابطه يا (نسبت حـكـمـيـه
) چـيزى است كه اين دو جزء را به يكديگر مشروط مى كند. اين نسبت يا از نوع تعاند و گـسـسـتـگـى اسـت
يـا از نـوع تـلازم و پـيـوسـتـگـى . در تـعـانـد، مـيان مقدّم و تالى گونه اى تقابل و جدايى برقرار
است ؛ مانند (عدد صححيح يا زوج است ، يا فرد.) يعنى اگر زوج است ، فـرد نـيـسـت و مـحـال اسـت كـه فـرد
بـاشـد، و اگـر فـرد اسـت ، ديـگـر زوج نـيـسـت و محال است زوج باشد.

مـيـان مقدّم و تالى يا تنها مصاحبت است و يا پيوستگى و تلازم . در پيوستگى هر جا مقدّم صدق كند تالى


نيز صادق است ؛ مانند (اگر اين شكل مربّع باشد، چهار زاويه دارد كه بر يكديگر عـمـودنـد.) مـراد ايـن
اسـت كـه هـر جـا شـكـلى مربّع باشد، ناگزير داراى چهار زاويه عمود بر يكديگر خواهد بود و محال است
كه چنين نباشد. پيش از اين گذشت كه در تعاند ميان مقدّم و تالى جـدايـى به گونه اى است كه وجود هر يك
مستلزم عدم ديگرى است ؛ مانند (ا ينك يا شب است و يا روز. اگـر شـب بـاشـد، روز نـيـست و بر عكس .) و نيز
مانند (عدد صحيح يا زوج است و يا فرد. اگر زوج باشد، فرد نيست و اگر فرد باشد، زوج نيست .)

تقسيم نخست قضاياى شرطيه

قضيّه شرطيه در تقسيم اوّلى برحسب رابطه ، به متصله و منفصله تقسيم مى شود. اگر رابطه از گـونـه
تـلازم يـا مـصـاحـبـت بـاشـد، قـضـيـّه ، شرطيّه متّصله است و اگر از گونه تعاند و گسستگى باشد،
منفصله است ؛ چنان كه حكيم سبزوارى مى گويد:

(شَرْطِيَةٌ اَوْ قُوَّةُ الشَّرطيّة
تَعْليقٌ اَوْ عِنادٌ لا بَتِّيَه ) (37)

1 ـ 3 ـ قضيه شرطيه متصله

مـتـّصـله شـرطيّه اى است كه ميان مقدّم و تالى اش تلازم يا مصاحبت است و مقدّم به گونه اى بر تالى
تقدّم دارد و تعليق و اشتراط ميان آن ها به خوبى آشكار است .

بـرخـى ادات شـرطـى در قـضيّه شرطيّه متّصله در زبان فارسى عبارتند از: اگر، چنانچه ، هر گاه و هر
جا، كه در آغاز قضيّه مى آيند؛ مانند مثال هاى زير:

اگر اينك شب باشد، پس روز نيست .

اگر شكلى مربّع باشد، قطرهايش با يكديگر برابرند.

اگر زيد ايستاده است ، عمرو نشسته است .

قضيّه شرطيّه متّصله بر دو قسم است : لزوميّه و اتّفاقيّه .

لزومـيـّه

در قـضـيه شرطيّه متّصله لزوميّه ، تعليق و اشتراط طرف ها و اجزاى قضيّه به گونه
اسـتـلزام و نـسبت ميان آن ها لزوميّه است . اين نسبت لزومى سبب پيوستگى مقدّم و تالى است ؛ چنان كه
از ثبوت و تحقّق مقدّم ، تحقّق تالى و از تحقق نيافتنش ، عدم ثبوت تالى لازم مى آيد. اين بـدان سـبـب
اسـت كـه مـيـان آن هـا يـا رابـطـه عـلّيـّت بـرقـرار اسـت و يـا هـر دو مـعـلول عـلّتى واحدند؛

مانند (هرگاه شكلى مثلّث باشد، سه زاويه خواهد داشت .) در اين قضيّه از ثبوت مقدّم ، تحقّق تالى و از
عدم ثبوت مقدّم ، تحقق نيافتن تالى لازم مى آيد.

اتـّفـاقـيـّه

در قـضـيّه شرطيّه متّصله اتفاقيّه ، ميان مقدّم و تالى گونه اى معيّت و تقارن است ،
ولى هـيـچ گـونـه ضـرورت و اسـتـلزامـى مـيـانـشـان نـيـسـت ؛ مـانـنـد مثال هاى زير:

اگر زمستان است ، هوا ابرى است .

اگر فلانى ثروتمند است ، خوشبخت است .

تفتازانى مى گويد:

(اِنَّ الشَّرطيَّةَ مُتَّصِلَةٌ إ نْ حَكَمَ فيها بِثُبُوتِ نِسْبَةٍ عَلى تَقْديرِ اُخْرى اَوْ
بِنَفْيِها لُزُومِيَةٌ إ نْ كانَ ذلِكَ لِعَلاقَةٍ وَ اِلاّ فَاتِّفاقِيَّةٌ) (38)
در قـضـيـّه شـرطـيـّه مـتـّصـله اگـر بـه ثبوت يا سلب نسبتى به فرض ثبوت يا نفى نسبتى ديـگـرحكم
شود؛ اگر اين ثبوت يا نفى نسبت به سبب علاقه ذاتى باشد، لزوميّه است و در غير اين صورت اتفاقيّه است .

/ 111