تناقض - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4 ـ 3 ـ احكام تناقض

متناقضان دو قضيّه اند كه نه اجتماع پذيرند و نه ارتفاع پذير. از صدق يكى ، كذب ديگرى و از كـذب يـكـى
صـدق ديـگـرى لازم مـى آيـد و مـحـال اسـت هـر دو صـادق يـا كـاذب باشند. اين اصـل بـه (اصـل
امـتـنـاع تـنـاقـض ) مـعـروف اسـت . امـتـنـاع تـنـاقـض نـخـسـتـيـن اصل بديهى و متعارف است و
احكام تقابل و تداخل مبتنى بر آنند.

تناقض

1 ـ 4 ـ تعريف

در تـعـريـف تـنـاقض گفته اند: (نقيض واقعى هر چيزى رفع آن چيز است (41). پس ، مثلاًنقيض زيد، لازيد و
انسان ، لا انسان است . حرف رفع در تناقض ، (لا) است و نمى توان به جايش از ادات ديگر، مانند (غير) بهره
جست .

در مـبـحـث قـضـايـا، آن دسـتـه از قضايا كه با نام (قضاياى متناقض ) خوانده مى شوند، در حكم نـقـيـض
و قائم مقام متناقضان اند نه عين آن دو. نقيض راستين هر چيز رفع آن است ؛ مثلاً نقيض (كلّ انـسـان
حـيـوان ) قضيّه (لَيْسَ كلّ انسان حيواناً) است ، ولى اگر بگوييم (بَعْضُ الانْسانِ لَيْس
بحيوانٍ)اين قضيّه در حكم نقيض است .

پس ، بنابر آنچه گذشت ، درباره نقيض محصورات اربعه بايد گفت :

نـقيض موجبه كلّيّه ، عبارت از سالبه جزئيّه است و نقيض سالبه جزئيّه ، عبارت از موجبه كلّيّه كه
نمودارش چنين است :موجبه كلّيّه سالبه جزئيّه .

نـقـيـض موجبه جزئيّه عبارت از سالبه كلّيّه است و نقيض سالبه كلّيّه عبارت از موجبه جزئيّه و
نمودارش چنين است :موجبه جزئيّه سالبه كلّيّه
البته ، چنان كه گذشت ، اين قضايا در حكم نقيضند؛ زيرا نقيض هر چيز، رفع آن است .

2 ـ 4 ـ اهميت اصل امتناع تناقض

امـتـنـاع تـنـاقـض نـخـسـتـيـن اصـل مـتـعـارف و بـديـهـى حـاكـم بـر فـكـر و عـقـل انـسـان اسـت
زيـر بـناى انديشه منطقى ، فلسفى و علمى او را بنيان مى نهد و حتى تفهيم و تـفـاهـم و قـضـايـايـى
كـه مـردم در زندگى و برخوردهاى روزانه خود با يكديگر به كار مى بـرنـد، وامدار پذيرش اين اصل مهم
است . بدون اصل امتناع تناقض ، منطق صورى و ارسطويى بـى اعـتبار خواهد شد و تمام انديشه هاى انسان اعم
از تصورات و تصديقاتش رو به پوچى و ويرانى مى گذارد.

امـتـناع اجتماع و ارتفاع نقيضان چنان بديهى است كه با اندكى توجّه مى توان بدان حكم كرد و دريـافـت
كـه مـحـال اسـت در هـنـگامى واحد و از جهتى يگانه يك قضيّه و نقيض آن صادق يا كاذب بـاشـنـد. حـتّى
كسى كه به اصل تناقض معتقد نيست ، دست كم بايد بپذيرد كه قضيّه (تناقض محال نيست ) و نقيضش نمى توانند
هر دو صادق يا كاذب باشند و به عبارتى ديگر، تناقض هم محال باشد و هم ممكن .

هـمـه مـنـطـقـيـان و فـيـلسـوفـان مـسـلمـان ، اصـل تـنـاقـض را (امّ القـضـايـا) (اوّل الاوائل )
و (اصـل الاصـول ) دانـسـتـه و بر آن رفته اند كه چون ذهن آدمى به چيزى حكم مى كـنـد و بـدان يـقـيـن
مـى يـابـد و حـتـّى چـيـزى را تـرجـيـح مـى دهـد، از اصل تناقض مدد مى گيرد.

انـكـار اصـول مـتـعـارفـه و بـديـهـيـات عـقـلى و در راءس هـمـه آن هـا، اصـل امـتـناع تناقض ،
مستلزم شك در همه چيز و حتّى شك در خود شك است . استاد مرتضى مطهرى درباره بداهت امتناع تناقض مى گويد:

اصل امتناع تناقض مورد قبول تمام اذهان بشرى است و واقعاً نمى توان انسانى را پيدا كرد كه در حـاق
ذهـن خـود مـنكر اين اصل باشد؛ يعنى ممكن است انسانى پيدا شود كه به واسطه عروض شبهات از اين حكم
فطرى ذهن خود غفلت كند و يا وجود آن را انكار كند، ولى ممكن كه نيست انسانى پـيـدا شـود كـه واقـعـاً
در ذهـن خـود ايـن حـكـم را نداشته باشد. دانشمندان جهان از قديم و جديد، تجربى و تعقلى ، وجود چنين
اصلى را در فكر بشر منكر نشده اند.(42)

/ 111