4 ـ 3 ـ اصالت وجود يا اصالت ماهيت - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4 ـ 3 ـ اصالت وجود يا اصالت ماهيت

اصالت معمولاً به يكى از سه معناى زير به كار مى رود:

تقدّم در برابر تاءخّر؛

اصل در برابر فرع ؛

تحقّق خارجى در برابر اعتبارى و ذهنى .

وقـتـى مـادّيـون دربـاره اصـالت مـادّه يـا روح بـحـث مـى كـنـنـد، مـنظورشان اين است كه كدام يك
اصـل و كـدام يـك ، فـرع و نـتـيـجـه ديگرى است . و وقتى اگزيستانسياليزم بر آن مى رود كه اصـالت در


انـسـان از آن وجـود اسـت نـه مـاهـيـت ، مـنـظـور تـقـدّم در مقابل تاءخّر است .

در فـلسـفه اسلامى نيز چون از اصالت وجود يا اصالت ماهيت بحث مى شود، منظور اين است كه كدام يك تحقق
عينى دارد و خارجى و واقعى است و كدام يك امرى ذهنى ، اعتبارى و غير واقعى است .

در مباحث پيش گفته شد كه ذهن به تجزيه و تحليل واقعيات مى پردازد و براى هر يك از اشيا، دو گونه حيثيت
فرض مى كند كه اين دو، عين يا جزو يكديگر نيستند، بلكه مغاير يكديگرند. وقتى نسبت دو حيثيت را با جهان
خارج از ذهن بسنجيم ، در حصر عقلى چهار نظريه فرض شدنى است :

1 ـ هر دو اصيل اند و برابر خارجى دارند؛

2 ـ هر دو اعتبارى و محصول ذهن اند؛

3 ـ وجود، اصيل و خارجى است و ماهيت ، اعتبارى و ذهنى .

4 ـ ماهيت ، اصيل و واقعى است و وجود، اعتبارى و انتزاع ذهنى است .

فرض اوّل بـاطـل اسـت و هـيـچ يـك از فـيـلسـوفـان چـنـيـن ادّعـايـى نـكـرده اسـت . اگـر هـر دو
اصـيـل باشند، يا در خارج با يكديگر متحدند و يا هر دو مستقلّند. اگر متحد باشند، لازم مى آيد كه
واحد، عين كثير و كثير، عين واحد شود و اين محال است . در مبحث زيادت وجود بر ماهيت گفته شد كه ماهيت و
وجود در ذهن غير يكديگر و دو حيثيت ذهنى اند. نيز لازم مى آيد كه همه ماهيات ، يك ماهيت شوند؛ زيرا هر
ماهيتى مساوى وجود است و چون وجود، مشترك معنوى است ، تمام ماهيات مساوى و عين يـكـديـگـر مـى
شـونـد و اين نيز محال است . در فلسفه ثابت شده است كه ماهيات ذاتاً متباينند و مـحـال است عين يكديگر
باشند. همچنين لازم مى آيد كه هيچ واحد واقعى موجود نباشد؛ زيرا هر يك از دو واحـد واقـعـى مـفـروض ،
مـركـّب از وجـود و مـاهـيـت اسـت و ايـن بـه تـسـلسـل مى انجامد، چرا كه هر واحدى مركّب از دو واحد
مى شود و از آن جا كه واحد واقعى وجود نخواهد داشت ، كثير واقعى نيز موجود نخواهد بود.

فـرض دوم نـيـز بـاطـل اسـت ؛ زيـرا ايـن فـرض عـيـن مـدّعـاى سـوفـسـطـايـيـان اسـت و بـا يـك
اصـل بـديـهـى و مـتـعـارف فـلسـفـى در نـاسـازگـارى اسـت و آن اصـل اقـرار بـه (ثـبـات واقـعـيـت )
اسـت و ايـن كـه خـارج از ذهـن واقـعـيـت يا واقعياتى هست . اين اصل تكيه گاه اصلى و نقطه آغاز فلسفه
است .

فـرض سـوم ، مـدّعـاى فـيـلسـوفـان اصـالت وجـودى است . ملاّ صدرا ثابت كرده است كه وجود اصيل است و
ماهيت ، اعتبارى .

فرض چهارم ، مدّعاى فيلسوفان اصالت ماهيتى است .

پس از نفى فرض اوّل و دوم ، پيروان هر يك از دو نظريه اصالت وجود و اصالت ماهيت برآنند كـه يـكـى از
ايـن دو، واقـعـى و خـارجـى اسـت و ديـگـرى ذهـنـى و اعـتـبـارى ، و فـرضـى ديـگـر مـعـقـول
نـيـسـت و فـرض ايـن كـه در بـرخـى مـوجـودات ، وجـود اصيل و واقعى است و در موجودات ديگر ماهيت ،
باطل است .

بـحـث اصـالت وجـود يـا ماهيت ، بدين شكل ، در اوايل قرن دهم ، در زمان ميرداماد، استاد ملاّصدرا،
مـطـرح شـده اسـت . فيلسوفان پيشين ، هر يك براساس مبانى و ذوق فلسفى خود نظريه هايى مـطـرح سـاخـتـه
انـد كـه بـرخى با اصالت وجود و برخى با اصالت ماهيت سازگار است . در نـظـريـه هـاى ابـن سـيـنا،
بهمنيار و خواجه نصيرالدين طوسى آمده است كه وجود در ممكنات نيز امـرى واقـعـى اسـت ، ولى ايـن
مـسـاءله بـه شـكـل دوران كـه آيـا وجـود اصيل است يا ماهيت ، براى آنان مطرح نبوده است .

چـنـان كـه گـذشـت ، بـحـث اصـالت وجـود يـا مـاهـيـت ، بـه شـكـل دوران ، در زمـان مـيـردامـاد
مـطـرح شـده است . از اين رو نمى توان ملاّصدرا را مبتكر و مبدع اصـالت وجـود دانـست . ملاّ صدرا نخست
مدتى پيرو اصالت ماهيت بود و سپس به اصالت وجود مـعـتـقد شد، ولى او نخستين كسى بود كه آن را به اثبات
رسانيد و در قالب يك نظريه قطعى فـلسـفـى مـطـرح كـرد و مـبـانـى اش را بـه دسـت آورد و از نـتـايـج
ايـن اصل بسيار مهم سود جست .

/ 111