3 ـ 3 ـ راه هاى شناخت صفات ثبوتى واجب الوجود - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3 ـ 3 ـ راه هاى شناخت صفات ثبوتى واجب الوجود

از نظر حكماى مسلمان صفات الهى بر سه دسته اند:

اوّل

صفات ذاتى و ثبوتى ؛ مانند علم ، حيات و قدرت .

دوم

صـفـات سـلبـى ؛ كـه بـه نـقص و عدم بازمى گردند و اين صفات ، سلب سلبند و سلب سلب ؛ يعنى ثبوت
پس صفات سلبى به صفات ثبوتى باز مى گردند.

سوم ـ

صفات فعلى كه صفات نسبى اند؛ مانند آفريدگار، روزى دهنده ، زنده كننده ، ميراننده و شفا دهنده .

فـيـلسـوفـان و مـتـكلمان از راه هايى گوناگون به اثبات صفات ذاتى پرداخته اند؛ چنان كه علاّمه
طباطبائى از دو راه چنين كرده است :

1 ـ هـسـتـى بـخـش جـهـان ، مـعـطـى هـمـه كـمـالات اسـت و مـعـطـى كمال فاقد كمال نيست .

2 ـ هـسـتـى بـخـش جـهـان ، واقـعـيـت مـطـلق اسـت و چـنـيـن مـوجـودى داراى هـرگـونـه كمال و
هرگونه فعليت است (135).

استاد مرتضى مطهرى در توضيح نظريه علاّمه طباطبائى مى گويد:

دو راه بـراى اثـبـات ايـن مـدّعـا بـيـان شـده اسـت ، در يـكـى از ايـن دو راه ، خـود ذات دليـل بـر
صـفـات قـرار گـرفـتـه اسـت و در راه ديـگـر، مخلوقات آينه و مرآت صفات حق قرار گـرفـته اند. البته
راه دوم خود منشعب به دو راه ديگر مى شود و ما به هر سه طريق اشاره مى كـنـيـم . امـّا ايـن كـه خـود
ذات ، بـرهـان بـر صفات قرار گيرد، همان راهى است كه مبناى برهان صدّيقين بر اثبات واجب و وحدت واجب
قرار گرفت . وقتى كه ثابت شد اصالت از آن وجود است و ثابت شد كه حق تعالى وجود محض و واقعيت محض است و
عدم و ماهيت در او راه ندارد و ثابت شد كـمـال مـسـاوى وجـود اسـت و عـدم و مـاهـيـت مـنـشـاء نـقـص
‍ مـى بـاشـنـد، پـس ذات حـق كـمـال واقـعـى را داراست ؛ زيرا كمال واقعى آن است كه به وجود و واقعيت
برگردد و از احكام و لوازم وجـود و واقـعـيـت بـوده بـاشـد. چـون ذات حـق وجـود مـحـض اسـت ، پـس
كمال محض است . در جاى خود ثابت شده است كه احكام و عوارض بر دو قسم است : برخى احكام و لوازم از شؤ ون
وجود بما هو وجود است و دائر مدار وجود است ؛ نظير وحدت ، مبدئيت آثار، ظهور و نوريت ، علم ، حيات ،
قدرت و غيره . برخى از احكام از آن جهت عارض موجود مى شود كه تعيّن و تحدّد خاصى پيدا كرده است .

چون ذات احديت وجود محض است و هيچ گونه تعيّن و تحدّدى ندارد. تعيّن او اطلاق و لا حدّى اوست ، پس جميع
شؤ ون وجود و كمالات وجود به عواملى در ذات او صدق مى كند... .

راه دوم كـه مـخـلوقـات آيـنـه صـفـات قـرار گـرفـتـه انـد، بـه دو وجـه قابل تقرير است :

الف ـ از راه خـاص فـلسـفـى

در مـقـاله عـلّت و مـعـلول اثـبـات شـد كـه مـعـطـى يـك كـمـال مـحـال
اسـت كـه فـاقـد آن كـمـال بـاشـد و چـون يـك سـلسـله كـمـالات از قـبيل علم ، قدرت ، حيات و اراده
در مخلوقات ديده مى شود، نشانه آن است كه مبداء و منشاء اصلى موجودات ، واجد آن كمالات است .

ب ـ راه كـلامـى

آن ايـن است كه تشكيلات و نظامات دقيق و حيرت انگيزى كه در مخلوقات مشاهده مى شود،
نشان مى دهد كه از روى تصادف نبوده است ، علم و اراده و تدبيرى در كار بوده و چون عـلم و اراده در
فـاعـل هـسـت ، پـس قـدرت هـم هـسـت ؛ زيـرا قـدرت جـز ايـن نـيـسـت كـه فـاعـل هـر گـاه بـخـواهـد،
فـعـل خـود را انـجـام مـى دهـد و بـه هـمـيـن دليـل داراى حـيـات هـم هـسـت ؛ زيـرا حـيـات جـز
ايـن كـه مـوجـود، درّاك و فعّال باشد، نيست .(136)

راه نـخـسـت هـم در اثـبـات صـفـات ثـبـوتـى و هـم در اثـبـات كـمـال آن صـفـات تـوانـاسـت ولى راه
دوم گـرچه اصل صفات ثبوتى را ثابت مى كند ولى در اثبات كمال آن صفات نارساست ، چنان كه يكى از
نويسندگان بدان اشاره كرده ، مى نويسد:

امـّا اسـتدلال از مخلوقات بر صفات كماليه حق ، عارى از نقص نيست ؛ چرا كه حداكثر دلالت دارد بر اين
كه خالقى كه به مخلوقات خود كمالاتى بخشيده ، خود عارى از آن كمالات نيست . امّا اين كـه خـود [ذات
بـارى تـعالى ] كمال ، حسن ، علم ، قدرت و حيات مطلق باشد، از آن برنمى آيد، حـال آن كـه مـا در صـدد
اثـبـات ايـن هـستيم كه خداوند عالم ، حى و قادر و مدير على الاطلاق است .(137)

/ 111