1 ـ قضيه خارجى - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 ـ قضيه خارجى

هرگاه موضوع قضيه اى تحقق خارجى داشته باشد يا بتواند تحقق خارجى پيدا كند آن قضيه را
(خارجى ) مى گويند.

مثال اوّل

هر شكل در جهان يا مثلث است يا مربع يا دايره و يا... . منظور اين است اگر شكلى در عالم خارج
تحقق يابد به يكى از اين اشكال است .

مـثـال دوم

(هـر مـاده اى وزن دارد) منظور از ماده چيزى است كه در خارج وجود دارد يا مى تواند در خارج


تحقق يابد و اگر موجود گردد داراى وزن خواهد بود.

مـثـال سـوّم

هـر آهـنـى در اثـر حـرارت مـنـبـسـط مـى شـود. منظور آهن هايى است كه در گذشته و حال
وجود داشته و يا در آينده مى تواند موجود گردد.

2 ـ قـضـيه ذهنى

هرگاه موضوع قضيه به دعوى باشد كه فقط در ذهن مى تواند تحقق يابد چنين قضيه اى را
(ذهنى ) مى گويند.

مثال : (انسان نوع است ). نوع بودن انسان فقط تحقق ذهنى دارد.

3 ـ قـضـيـه حـقيقى

هرگاه منظور از موضوع قضيه اى ، نفس طبيعت و ماهيت آن باشد و حكم متعلق بـه
مـاهـيـت اشـيـاء بـاشـد چـنـيـن قـضـيـه اى حـقـيقى است . قضيه حقيقيه نمى تواند به شرطيه منحل شود
و ذهن به اعتبار نفس الامر چنين حكمى دارد.

مثال اوّل

انسان ممكن موجود است : انسان در حاق ذات و ماهيت چنين حكمى مى كند نه در مرحله مصداق و
خارج .

مـثـال دوّم

(هـر مـربـع چـهـار ضـلع عمود بر هم دارد.) منظور اين است كه هر مربع از آن جهت كه مـربع
است داراى چنين خاصيتى است و چهار ضلع داشتن مقتضاى ذات مربع بودن است . چنين نيست كـه فـقـط مـربـع
هـاى خـارجى چنين خاصيتى دارند و يا اگر در خارج تحقق پيدا كند چنين حكمى خواهد داشت .

تـقـسـيـم قـضـيه از لحاظ موضوع به خارجى ، ذهنى ، حقيقى اوّلين بار توسط ابن سينا مطرح شده است و
تعريف ما برحسب نظر ابن سينا است .

5 ـ 3 ـ وجه تسميه قضاياى سالبه به حمليه

از مـسـائلى كـه دربـاره قـضـيـّه حمليّه مطرح است ، (حمليّه ) ناميدن قضاياى سالبه است .معناى حـمـل
، پـديد آوردن رابطه ميان موضوع و محمول است و از سويى ديگر، مفهوم (سلب ) نفى اين رابطه است و ميان آن
ها تقابل برقرار است . منطقيان اين نامگذارى را از باب (تغليب ) مى دانند و معتقدند كه ثبوت بر سلب و
اتحاد و حمل بر نفى و سلب داراى تقدّم است .

يـكـى از تـفاوت هاى قضيّه موجبه و سالبه اين است كه در قضاياى حمليّه موجبه وجود موضوع ضـرورى اسـت
، ولى در قـضاياى سالبه ضرورى نيست و اين نوع قضايا بدون موضوع نيز صـادقند؛ چنان كه مى گويند: (قضيّه
سالبه با انتفاى موضوع نيز صادق است .) بنابراين ، قضيّه سالبه (الف ، ب نيست ) داراى دو فرد و مصداق
است كه هر دو صادقند:

1 ـ (الفى ) هست كه (ب ) نيست .

2 ـ (الفى ) نيست كه (ب ) باشد.

تقسيم هاى قضاياى حمليه

قضاياى حملى به اعتبارهايى گوناگون تقسيم پذيرند كه مهمترين آن ها عبارتند از:

تقسيم به اعتبار موضوع ؛

تقسيم به اعتبار محمول ؛

تقسيم به اعتبار رابطه ؛

تقسيم به اعتبار جهت .

/ 111