(2) ـ عكس نقيض (بنا بر شكل اوّل ) - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(2) ـ عكس نقيض (بنا بر شكل اوّل )

اوّل

عـكـس نـقـيض موجبه كلّيّه ، عبارت است از موجبه كلّيّه ؛ مانند (هر ايرانى آسيايى است .) كه
عكس نقيضش عبارت است از: (هر غير آسيايى ، غير ايرانى است .)

دوم

عكس نقيض سالبه كلّيّه ، عبارت از سالبه جزئيّه است ؛ مانند (هيچ انسانى غير حيوان نيست .) كه
عكس نقيضش عبارت است از: (برخى حيوان ها غير انسان نيستند.)


سـوم

عـكـس نـقـيـض سـالبه جزئيّه عبارت از سالبه جزئيّه است ؛ مانند (برخى حيوانات سياه نيستند.)
كه عكس نقيضش عبارت است از: (برخى غير سياه ها غير حيوان نيستند.)

چهارم

موجبه جزئيّه داراى عكس نقيض لازم الصدق نيست .

عكس نقيض به شكل اوّل ، از لحاظ ايجاب و سلب ، مانند عكس مستوى است ، ولى از جهت كم برخلاف آن است .

(3) ـ عكس نقيض (بنابر شكل دوّم )

اوّل

عـكس نقيض موجبه كلّيّه ، عبارت از سالبه كلّيّه است ؛ مانند (هر الفى ، ب است .) كه عكس نقيضش
عبارت است از: (هيچ لاب ، الف نيست .)

دوم

عكس نقيض سالبه كلّيّه عبارت از موجبه جزئيّه است ؛ مانند (هيچ الفى ، ب نيست .) كه عكس نقيضش
عبارت است از: (برخى لاب ها، الف اند.)

سـوم

عـكس نقيض سالبه جزئيّه . عبارت از موجبه جزئيّه است ؛ مانند (برخى الف ها، ب نيستند كه عكس
نقيضش عبارت است از: (برخى لاب ها، الف اند.)

چـهـارم

مـوجـبـه جـزئيـّه داراى عـكـس نـقـيـض (بـنـابـر تـعـريـف اوّل و دوم ) نيست .

شـايـسـتـه گـفـتـن اسـت كـه بـنـا بـر تعريف دوم ؛ عكس نقيض و عكس مستوى از نظر كم و كيف با
يـكـديـگر داراى اختلافند. ديگر آن كه احكام و شرايطى كه براى قضايا برشمرده شد، هم در قـضـايـاى
حـمـلى و هـم در قـضـايـاى شـرطـى مـعـتـبـرنـد، هـر چـنـد مثال هاى مذكور همگى از قضاياى حملى اند.

خلاصه درس

قـضـايـا داراى احـكـامى ويژه اند. دو قضيّه در مقايسه با يكديگر، يا متباين اند، يا متشابه ، يا
مـتـسـاوى و يـا مـتـقـابـل (و مـتـداخـل ). از نـظـر مـنـطـقـى مـيـان دو قـضـيـّه مـتـقـابـل
يـكـى از ايـن نـسـبـت هـاى چـهـارگـانـه بـرقـرار اسـت : تـضـادّ، داخل تحت تضادّ و تناقض متداخل
هر يك از قضاياى متضادّ، داخلتان تحت تضاد و تناقض ‍ احكامى ويژه دارند. در ميان قضايا، متناقضان از
اهمّيّتى ويژه برخوردارند و احكام ديگر قضايا مبتنى بر اصل امتناع تناقض است .

مـتـنـاقـضـان دو قـضيّه اند كه قابل جمع و رفع نيستند و از صدق يكى ، كذب ديگرى و از كذب يـكـى ،
صـدق ديـگـرى لازم مـى آيـد و بـدان (امـتناع تناقض ) مى گويند. امتناع تناقض نخستين اصـل مـتـعـارف
و بـديـهى و زيربناى تمام افكار علمى ، فلسفى و منطقى بشر است . هرگونه تـفـهـيـم و تـفـهـّم مـيـان
انـسـان هـا وامـدار ايـن اصـل بـنـيـاديـن اسـت . اگـر ايـن اصل در ميان نبود، همه انديشه هاى آدمى
نيز از ميان مى رفت .

دانـشـمـنـدان كـهـن اصـل امـتـنـاع تـنـاقـض را (اُم القـضـايـا)، (اوّل الاوائل ) و (اصـل الاصـول
) خـوانـده انـد. يـكـى از احـكـام قـضـايـا، كـه بـر ايـن اصل مبتنى است ، (عكس مستوى ) و (عكس نقيض )
است .

پرسش

1 ـ تقابل را تعريف كنيد و انواع آن را بنويسيد.

2 ـ دو قضيّه متقابل نسبت به يكديگر چه ارتباطاتى دارند؟

3 ـ احكام تداخل را بنويسيد؟

4 ـ تناقض را تعريف كنيد و مراد از (امّ القضايا) را توضيح دهيد.

5 ـ عكس مستوى و عكس نقيض را تعريف كنيد.

6 ـ عكس مستوى در قضاياى محصوره حملى را توضيح دهيد.

/ 111