3 ـ 2 ـ اصالت وجود و منشاء انتزاع مواد سه گانه - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3 ـ 2 ـ اصالت وجود و منشاء انتزاع مواد سه گانه

آنـچـه فـيـلسـوفـان در تعريف و منشاء انتزاع ضرورت ، امكان و امتناع گفته اند، بدون درنظر گـرفـتن
اصالت وجود بوده است ، ولى با اثبات اصالت وجود و اعتبارى بودن ماهيت ، درباره منشاء انتزاع اين
مفاهيم ، نظريه هايى ديگر پديد آمده است .

بـنـابـر اصـالت وجـود، هرگونه وجوب و ضرورت از وجود نشاءت مى گيرد و ضرورت (چه بـالذات و چـه
بـالغير) شاءن وجود است . امتناع از عدم انتزاع مى يابد و شاءن عدم است و امكان بالعرض ، شاءن ماهيت .

بـراساس نظريه اعتبارى بودن ماهيت ، ماهيت امرى ذهنى است و از موجوديت واقعى و حوزه علّيّت و
مـعـلوليـت بـراى هميشه به دور است و اگر به اين امور متصف شود، مجازى و اعتبارى است و ماهيت در ايـن
اتـصـاف مـجـازى ، تـابـع وجـودى اسـت كـه از آن انتزاع يافته است ، نه تابع شى ء خارجى .

در نـظـر قـدمـا و كسانى كه بدون در نظر گرفتن اصالت وجود، درباره ماهيت سخن گفته اند، مـعـنـاى
ايـن كـه ماهيت به خودى خود نمى تواند موجود يا معدوم شود، اين است كه ماهيّت با قطع نظر از علّت


خارجى ، نمى تواند موجود يا معدوم شود، ولى با فرض وجود علّت تامّه خارجى ، واقـعـاً مـوجـود مـى
شـود؛ در حـالى كه برمبناى اصالت وجود، ماهيت از وجود يافتن واقعى براى هـمـيشه به دور است و تنها در
عالم ذهن و به گونه مجاز مى تواند موجود شود. ديگر آن كه در نظر قدما، امكان ذاتى ماهيت ، ملازم با
معلول بودن شى ء است ، ولى بنا بر اصالت وجود، با آن ملازم نيست .

از اين نظريه كه وجوب و ضرورت شاءن وجود است و ماهيت در عالَم واقع از آن بى بهره است ، دو نتيجه زير
به دست مى آيد:

نخست آن كه معلول ها از سنخ وجودند و چون داراى وجوب بالغير هستند، از گونه اى امكان ذاتى
برخوردارند؛ زيرا لازمه وجوب غيرى ، امكان ذاتى است ، ولى اين امكان چيزى جز امكان ذاتى (و امـكـان
خـاص ) اسـت كه براى ماهيت فرض مى كنند. امكان ذاتى ماهيت ، به معناى لا اقتضاء بودن مـاهـيـت نـسـبـت
بـه وجـود و عدم است ، ولى امكان ذاتى موجودات (معلولات ) به اين معناست كه اين موجودات ذاتاً عين
نياز و تعلّق به علت خودند و رابطه آن ها با علّت خويش ، عين ذات آن هاست و داراى حـيـثيتى جز ربط با
علّت نيستند. ملاّ صدرا اين گونه امكان ذاتى را (امكان فقرى ) ناميده است .

دوم آن كـه مـاهـيـت بـه كـلّى از حوزه وجود واقعى و علّيّت و معلوليّت حقيقى بر كنار است و اگر بدان
ها متصف شود، به گونه مجاز و اعتبارى است و به عبارتى با حيثيت تقييديه بدان ها متصف مى شود.

ضرورت منطقى و فلسفى

بحث از مواد سه گانه عقلى هم منطقى است و هم فلسفى .

1ـ3 ـ ضرورت منطقى

آن گـاه كـه مـنـطـقـيـان از مـواد سـه گـانـه بـحـث مـى كـنـنـد، نـظـر بـه كـيـفـيـت حـكـم عـقـل
دارنـد ومـعـتـقـدنـد كـه در هـر قـضـيـه اى اتـصـاف مـوضـوع بـه محمول ، خالى از مواد سه گانه عقلى
نيست و بلكه همواره با يكى از آن ها همراه است . به عنوان نمونه ، در قضيه (الف ، ب است ) اهل منطق مى
خواهند دريابند كه رابطه (الف ) و (ب ) در عالَم ذهـن كـدام يـك از مـواد و كـيـفـيـات سـه گـانـه
عـقـل اسـت . در مـثـال (عـدد چهار، زوج است ) رابطه موضوع با محمول ذاتاً ضرورى است و زوج بودن عدد
چهار حـتـمـى اسـت و عـقـل فـرض مـقـابـل آن را نمى پذيرد. و در قضيه (عدد پنج ، زوج است ) رابطه
مـوضـوع و محمول امتناعى است و عقل زوج بودن عدد پنج را نمى پذيرد. همچنين ، در قضيه (هوا، سـرد اسـت )
رابـطـه آن هـا امـكـانـى اسـت و طـبـيعت هوا مقتضى سردى و يا گرمى نيست و از نظر عقل امكان هر دو مى
رود.

از نظر گاه منطقى ، ضرورت و قضاياى ضرورى بر دو گونه اند:

الف ـ ضرورت ذاتى

كـه از حـاق ذات مـوضـوع انـتـزاع مـى يـابـد و تـنـهـا بـقـاى مـوضـوع بـراى حـكـم عقل به ضرورت
اتصاف موضوع بر محمول كافى است ؛ مثلاً وقتى مى گوييم (انسان ، حيوان نـاطـق اسـت ) تـا آن گـاه كـه
انـسـان ، انـسـان است ، ضرورتاً حيوان ناطق نيز هست ، اين گونه ضـرورت بـا بـقـاى مـوضـوع تـداوم
مـى يـابـد، يا وقتى مى گوييم : (مجموع زواياى مثّلث ، 1800 است ) بدين معناست كه تا شكلى مثلث است ،
ضرورتاً مجموع زوايايش 1800 است .

ب ـ ضرورت وصفى

كـه از حـاق ذات موضوع انتزاع مى يابد و به ذات موضوع متعلق نيست ، بلكه ناشى از حالت يا شرايطى ويژه
است .

/ 111