1 ـ 4 ـ منشاء انتزاع مفهوم علّيت - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 ـ 4 ـ منشاء انتزاع مفهوم علّيت

از مـسـائل مـهـمّ و اوّليـّه عـلّيـّت ايـن اسـت كـه مـنـشـاء انـتـزاع مـفـاهـيـم عـلّت و
مـعـلول چـيـسـت ، وايـن دو مـفـهـوم از چـه راهـى يـا چـگـونـه در ذهـن و عقل انسان پديدار شده اند.

در اين باره دست كم سه نظريه مطرح است :

حسىّ؛

عقلى محض ( فطرى )؛

نظريه حكماى مسلمان .

(1) ـ نـظـريـه حـسـّى

صـاحـبـان اين نظريه برآنند كه تمام مفاهيم و تصورات اوّليّه انسان ، داراى
مـنشاء حسّى اند و از راه يكى از حواسّ خارجى يا داخلى به ذهن او راه يافته اند و حسّ تنها راه حـصـول
تـصـوّرات اوّليـّه و مـفـاهـيـم حـقـيقى است ؛ چنان كه از جان لاك ، فيلسوف حسّگراى انـگـليـسـى ،
نـقـل اسـت : (در عـقـل چـيـزى نـيـسـت كـه قـبـل از آن در حـسّ وجـود نـداشـتـه باشد.) (110)
اين نظريه منشاء علّيّت را (تعاقب ) ميداند و معتقد است : ما به مشاهده و تجربه دريافته ايم كه تـبـدّل
هـايـى يـكـسـان در طـبـيـعـت صـورت مـى گـيـرد و عـوامـلى هـسـتـنـد كـه آن تـبدّل ها را انجام مى
دهند و از اين رو، حادثه همواره يكى پس از ديگرى صورت مى گيرد. ما از تكرار و تعاقب حادثه اى به دنبال
حادثه اى ديگر، و براساس (تداعى معانى )، به حكم كلّى عليت پى برده ايم .(111)

حـكـمـاى مـسلمان در نقد اين نظريه گفته اند: اين نظريه از عدم دقت در تعيين حدود حسّ پيدا شده اسـت .

مـا در خـارج بـه وسـيـله حـواسّ خـود (فـنـومـن هـا) و حـوادث را مـشـاهـده مـى كنيم ، تغيير و
تـبـدّل هـا را مـى بينيم و چون زمان را درك مى كنيم ، قهراً مقارنه يا تعاقب اين محسوسات را نيز درك
مـى كـنـيـم . امـّا ايـن كـه بـعـضـى از حـوادث در بـعـضـى ديـگـر (تـاءثـيـر) دارنـد... قابل احساس
نيست .(112)

شـمـارى دانشمندان عصر جديد و حسّگرايان ، كه در حدود حسّ دقت كرده اند، معتقدند كه حسّ قادر
نـيـسـت عـلّيـّت و مـعلوليت اشيا را دريابد و از آن جا كه براساس مبانى خود چيزى را واقعى مى دانند
كه به حسّ و تجربه درآيد، در واقعيت علّيّت ترديد كرده اند. سردسته اين گروه (هيوم ) دانشمند معروف
انگليسى است .

مـادى گـرايـان پـيـرو دسـتـه نـخـسـت هـسـتـنـد يـعـنـى از سـويـى عـلّت و مـعـلول را مـفـهـومـى
حـسـّى دانـسـتـه انـد و از سـوى ديـگـر در اصل علّيت تشكيك نكرده و آن را واقعى شمارده اند.

(2) ـ نـظـريـه فـطـرى ( عـقـل مـحـض )

بـنـابـر ايـن نـظـريـه ، عـلّت و مـعـلول مـانـنـد بـرخـى
مـفاهيم و تصورات اوّليّه ديگر، فطرى و از توانايى هاى ذاتى عقلند و عـقل از آغاز داراى آن ها بوده
است و از اين رو، هيچ گونه منشاء حسّى يا خارجى ندارند. كانت ، از پـيـروان ايـن نـظـريـه اسـت و
عـلّت و معلول ، از مقولات دوازده گانه عقلى و منطقى اوست . استاد مرتضى مطهرى در نقد نظريه فطرى مى
گويد:

مـا، در صـدر ايـن مـقـاله بـطـلان ايـن نـظـريه را به طور كلّى روشن كرديم و ثابت كرديم كه تـصـور
هـيـچ چيز، بدون اين كه قوّه مدركه واقعيت آن شى ء را به نحوى از انحاء بيابد، ممكن نـيـسـت حـاصـل
شود و ذهن انسان در ابتدا لوح بى نقشى است و همه اين نقش ها و تصورات از راه بـرخـورد قـوّه مـدركـه
بـا واقـعيتى از واقعيات عارض ذهن مى شوند. على هذا اين نظريه در هيچ موردى قابل قبول نيست .(113)

/ 111