وجود و ماهيت - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وجود و ماهيت

1 ـ 3 ـ بديهى بودن مفهوم هستى

در اين جا، بديهى در مقابل نظرى است . درباره بديهى بودن ادراكات ، سه نظريه مطرح است :

1 ـ برخى مانند فخرالدين رازى برآنند كه همه مفاهيم بديهى اند و ادراك نظرى وجود ندارد.

2 ـ بـرخـى از فيلسوفان روزگار جديد، مانند حسيون و مادّيون ، برآنند كه تصوّر بديهى ، وجـود نـدارد
و هـمـه تـصـورات داراى مـنـشاء حسى اند و از راه يكى از حواس به ذهن درمى آيند و نظرى اند.

3 ـ بـيـشـتـر فـيـلسـوفـان و مـنـطـقيان ، به ويژه همه فيلسوفان مسلمان برآنند كه ادراكات و
تـصـورات بـر دو قـسـم انـد: بـديـهـى و نـظـرى . مـفـاهـيـم بـديـهـى از تـعـريـف و استدلال بى
نيازند.

از نظر فيلسوفان مسلمان ، (وجود) مفهومى بديهى است و حتى همين كه مفهوم وجود بديهى است ، خـود بديهى
است ؛ يعنى تصور و تصديقش نيز بديهى است و نمى توان آن را جز به گونه شـرح الاسـم تـوضيح داد. ابن سينا
در اين باره گفته است : وجود مبداء هر تعريف و توضيحى اسـت اگـر وجـود مـفـهـوم نـظـرى بـاشـد نـه
بـديـهـى ، مـسـتـلزم تسلسل مى شود.

برخى متكلّمان مفهوم وجود را بديهى نمى دانند و در تعريف آن گفته اند: وجود به معناى (ثبوت ذات ) و
موجود به معناى (ثابت الذات ) است .

فلاسفه در پاسخ مى گويند: هر آنچه در تعريف و توضيح وجود گفته شود، تعريف لفظى و شرح الاسم است و وجود
را نمى توان به (حدّ) يا (رسم ) تعريف كرد.

مرحوم سبزوارى در اين باره مى گويد:

فـيـلسـوفـان دربـاره ايـن كـه چـرا وجود تعريف شدنى به حدّ نيست ، گفته اند: تعريف حدّى ، عبارت از
تجزيه و تحليل يك ماهيت و مفهوم در ظرف ذهن است . اين گونه تعريف ها در جايى ممكن اسـت كـه مـفـهـوم


مـورد نـظـر مـركّب باشد. از سويى ديگر، تركيب عقلى همواره مركّب از جنس و فـصـل اسـت ، و جـنـس ،
اعـم از تعريف است و فصل ، مساوى آن . و تعريف يعنى تمييز و تشخيص شى ء از غير خود به وسيله فصل . اگر
مفهومى ذاتاً بسيط باشد و يا مفهومى اعم از آن نباشد، آن مـفـهـوم تـعريف شدنى به حدّ نيست . وجود هم
بسيط است و هم اعم از تمام مفاهيم . همچنين ، علت ايـن كـه وجـود تـعـريـف شدنى به رسم نيست ، اين است
كه تعريف به رسم ، تعريف اشيا به آثـار و لوازم شـناخته شده آن هاست ؛ در حالى كه چيزى روشن تر از
(وجود) نيست تا به عنوان اثر، معرِّف وجود باشد و نيز فرض معرِّف براى وجود، مستلزم اين است كه پيشتر
مفهوم وجود را بـازشـنـاسـيـم ؛ زيـرا در تـعـريـف ، مـعـرَّف را مـوضـوع و مـعـرِّف را محمول قرار
مى دهند و ميان آن ها نسبت برقرار مى كنند و مثلاً حكم مى نمايند كه (الف ، ب است .) اگـر از پـيـش بـا
مـفـهـوم وجـود آشـنـا نباشيم ، كلمه (است ) كه (وجود رابط) است ، درك شدنى نخواهد بود.

2 ـ 3 ـ مـعـنـاى مـاهـيـت (98)

(مـاهـيـت ) كـلمـه اى عـربـى و مـخـفـف (مـاهـويـّت ) اسـت و اصـل ايـن
كـلمه (ما هو) ( چيست او؟) بوده است كه (ياء) و (تاء) مصدرى بر آن افزوده شده است . سپس با تخفيف ، (ماهيّت )
شده و اين كلمه به معناى چيستى شى ء است .

هـر مـمكن الوجودى از نظر عقلى داراى دو حيثيت است : يكى وجود ( هستى ) و ديگرى ، ماهيت ( چيستى ). وقتى
مى گوييم : (انسان ، درخت و سنگ هست .) اين موجودات در وجود و هستى مشتركند، ولى در حيثيت ديگر كه (انسان
بودن )، (درخت بودن ) و (سنگ بودن ) است ، گوناگونند و هر يك داراى حـيـثـيـتـى ويـژه انـد. ايـن
حـيـثـيـت ويـژه را، كـه چـيـسـتـى آن هـا را تشكيل مى دهد، (ماهيت ) مى گويند.

3 ـ 3 ـ زيادت وجود بر ماهيت در ذهن

فيلسوفان مسلمان برآنند كه مفهوم وجود در ذهن ، چيزى جز مـفـهـوم
مـاهـيـت است ؛ نه جزو ماهيت مى باشد و نه عين آن ، بلكه زائد بر آن است و اين مدّعا را با دلايل و
براهين مختلف ثابت كرده اند.

ايـن نـظـريـه در زمـان ابو نصر فارابى در برابر نظريه برخى متكلمان مطرح شده است كه معتقد به عينيت
وجود با ماهيت در ظرف ذهن بوده اند، ولى هيچ يك از فيلسوفان مسلمان به وحدت آن دو معتقد نيستند.

پـيـشـتر گفتيم كه عقل انسان به تكثير و تحليل واقعيات مى پردازد و از شى ء واحد خارجى دو مفهوم برمى
گيرد: يكى هستى و ديگرى ، چيستى ( حيثيت ويژه ).

وحدت و عينيت مفهوم وجود و ماهيت به اين معناست كه صورت ذهنى و عقلى وجود، عين صور ماهياتى چون انسان
، درخت و سنگ است . باطل بودن اين نظريه روشن و بديهى است ؛ زيرا اگر تصور وجود و هستى ، عين صور ذهنى
انسان ، درخت و جز آن باشد، وقتى مى گوييم : (انسان موجود است )، در واقـع گـفـتـه ايم : (انسان انسان
است .) لازمه اين نظريه اوّلاً اين است كه مفهوم وجود ـ كه حيثيت اشتراك اشيا و مشترك معنوى است و
مفهومى واحد دارد ـ عين مفاهيم كثير و متباين به ذات باشد. (ماهيات متباين به ذاتند.) و اين امر محال
است .

ثـانـياً، لازمه ديگر اين است كه تصور هر چيزى عين تحقق و ثبوت آن باشد؛ در حالى كه وجود بـسـيـارى
از تـصـورات و مفاهيم ذهنى بايد اثبات گردند؛ مثلا دايره از تصورات و مفاهيم ذهنى است كه تحقق و
وجودش در خارج بايد اثبات گردد.

استاد مرتضى مطهرى در باره زيادت وجود بر ماهيّت مى نويسد:

مـسـئله زيـادت وجـود بـر مـاهـيـت اگـر درسـت تـصـور شـود، احـتـيـاج بـه دليل و برهان ندارد؛

يعنى از مسائلى است كه تصور آن موجب تصديق است .(99)

/ 111