خطابه - آشنایی با منطق و فلسفه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با منطق و فلسفه - نسخه متنی

حسین متفکر؛ مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطابه

هدف از خطابه ، قانع ساختن مخاطب است . در قياس خطابى ، مى خواهند مخاطب را به انجام كارى
بـرانـگـيـزانـنـد يـا از انـجـام كـارى بـازدارنـد. خـطـابـه مشتمل بر دو امر است : يكى (عمود) و
ديگرى (اعوان ).

عـمـود سـخـنـانـى است كه به گونه مستقيم مطلوب را ثابت مى كنند و اهداف اصلى خطابه اند. اعـوان ،
سخنانى است در پيرامون مطلوب اصلى يا عمود. آنچه در خطابه مى آيد، بايد در مسير غـرض اصـلى بـاشـد و
سخنران در خطابه بايد با برنامه و سنجيده و منظّم سخن گويد و از پراكنده گويى بپرهيزد.

خواجه نصيرالدين طوسى درباره اهمّيّت خطابه مى گويد:

(هـيـچ صـنـاعـتـى از صـناعات خمس ، در افاده تصديق اقناعى به درجه خطابه نمى رسد؛ زيرا عـقـول
عـامـّه از ادراك قـيـاس هاى برهانى قاصر است بلكه از [قياس ] جدلى نيز همينطور، چون جـدل در تـعـلق
بـه كـليـات ، جـارى مـجـراى بـرهـان اسـت . پـس ، صـنـاعـتـى كـه متكفل افادت اقناع در اذهان جمهور
بود جز خطابت نيست .) (75)

شعر

(شـعـر) كـلمـه اى عـربـى اسـت و مـعـنـاى لغوى اش ، دانستن و دريافتن است و در اصطلاح منطق ، قياسى
است كه از قضاياى تخيّلى تشكيل مى شود. هرگاه هدف از قياس ، جامه زيبا پوشانيدن بـه مـفـاهـيـم و
امـور خـيـالى بـاشـد و هـدف ، بـرانـگـيـخـتـن قـوّه خيال و احساسات مخاطب ، بايد به صناعت شعرى
روى آورد.

صـنـاعـت شـعـرى آمـيـزه اى اسـت از تـشـبـيـه و اسـتـعـاره و امـور حـقـيـقـى و خيالى . شعر با
قوّه خـيـال انسان همنشين است و ميان تصورات و احساسات انسان رابطه اى ژرف برقرار مى كند. هر تصور
خيالى چون در لباس صناعت شعرى درمى آيد، احساسى ويژه را برمى انگيزاند. گاهى شـعـر تـمـام
احـسـاسـات و وجـود انـسـان را تسخير مى كند و او را به كارهايى شگفت وامى دارد. تـاريـخ انـسانى
سرشار از تاءثير قياس شعرى است كه نمونه اى از آن اشعار رودكى است . اشـعـار او بـر پـادشـاه
سـامـانـى سـخـت تـاءثـيـر نهاد و او را واداشت كه پايتخت خويش را به (بخارا)، جايى كه منظور رودكى
بود، انتقال دهد.

شـعـر در مـنـطـق ، عـبارت از كلام مخيّل است ، ولى در ادبيات كلام موزون و منظوم را نيز شعر مى
گـويـنـد. ارسطو نخستين كسى است كه درباره صناعت شعرى سخن گفته است . او وزن و قافيه را از مـاهـيـّت
صـنـاعـت شـعـرى نـمـى دانـسـتـه و مـلاك صـنـاعـت شـعـرى را (خـيال انگيز بودن ) برشمرده است . از
ديدگاه ارسطو اگر سخنى داراى وزن و نظم و قافيه باشد، ولى خيال انگيز و تخيّلى نباشد، بدان صناعت
شعرى نمى توان گفت .

پس ، صناعت شعرى از مقدّمات و مواد تخيّلى بهره مى جويد و ميان تصوّرات و قواى احساسى و خيالى پيوندى
پديد مى آورد و احساسات را برمى انگيزاند.

ذهن در تصورات و ادراكات خويش به دوگونه تصرّف مى كند:

اوّل

گاهى به وسيله عقل در آن ها تصرف مى كند. قوّه عاقله ميان تصورات گوناگون پيوند پـديـد مـى
آورد و قـضـيـّه تـشـكـيـل مـى دهـد و از قـضـايـا و تـصـديـقـات قـيـاس متولد مى شود. عقل در تصرّف
خود آزاد نيست و همواره از قانونى ويژه پيروى مى كند و ناگزير در احكام خود، واقـع و نـفـس الامـر را
در نـظـر مـى گـيـرد؛ زيـرا قـوّه عـاقـله در پـى كـشـف حـقـيـقـت اسـت و بـا تشكيل برهان به هدف
خود دست مى يابد. اين گونه تصرّف داراى ارزش منطقى و علمى است .

دوم

گـاهـى ذهـن آدمـى ، بـه وسـيـله قـوّه مـتـخـيـّله در آن هـا تـصـرف مـى كـنـد و بـه دلايـل
روانـى و تـمـايـلات نـفـسـانـى چـونـان كـه مـى پـسـنـدد بـه تـركـيـب و وصـل آن هـا مـى پردازد و
در احكام خود به واقع و نفس الامر توجّهى ندارد و جهانى را براساس عـلايـق خـود مـى سـازد. تـجزيه و
تركيب هاى خيالى داراى ارزش منطقى نيستند. صناعت شعرى ، تصوير جهان براساس ‍ علايق شاعر است و شاعر
آن گونه جهان را مى سازد كه دلربا و زيبا بنمايد و يا به عكس ، منفور و زشت نمودار گردد.

/ 111