1 ـ 4 ـ تقسيم به اعتبار موضوع
قضيّه حملى به اعتبار كمّيّت موضوع بر چهارگونه است :1 ـ قضيّه شخصيّه ؛2 ـ قضيّه طبيعيّه ؛3 و 4 ـقضيه غيرطبيعى و غير شخصى .
(1) ـ قـضـيـّه شـخـصـيـّه
موضوع در قضاياى حملى ، يا شخصى خاص ( جزئى حقيقى ) است يا مفهوم و معنا. اگرموضوع قضيّه شخصى باشد، آن را شخصيّه مى گويند؛ مانند (على به مسجد رفت .) يا (اين درخت بلند است .)
(2) ـ قـضـيـه طـبـيـعـيـه
هـرگاه موضوع قضيّه ، معنا و مفهوم باشد، گاهى منظور از آن طبيعت لا بشرطاست . (يعنى طبيعت از آن حيث كه طبيعت است .) اين گونه قضايا را (طبيعيّه ) مى نامند؛ مانند (انـسـان ،
نـوع اسـت .) و (حـيـوان ، جـنـس اسـت .) در ايـن مـثـال هـا، طـبـيـعـت انـسـان يـا حـيـوان از آن حيث
كه مفهومى خاص و در ذهن است ، مورد تصديق قرار گرفته است .قـضـاياى طبيعيّه به آيينه اى مى مانند از آن حيث كه آينه است و از لحاظ كمّى و كيفى مورد دقت و
مطالعه قرار مى گيرد. قضاياى طبيعيّه كاربردى در علوم ندارند و تنها در منطق و به ويژه در فلسفه در
مبحث ماهيات يا طبايع بررسى مى شوند.
قـضـاياى غير طبيعى و غير شخصى
گاهى منظور از مفهوم كلّى ، افراد و مصاديق آن است و كلّى تـنـهـاابـزار و وسـيـله اى اسـت بـراى بـيـان احـكـام مصاديقش . اين گونه مطالعه كلّى ، همانند تـماشاى
آيينه اى است كه مقصود از آن ، نظر به تصويرهايى است كه در آن منعكس مى شوند. كلّى به اين اعتبار بر دو
قسم است : يكى مهمله و ديگر؛ محصوره (مسوره )
قـضـيه مهمله
مهمله ، قضيه اى است كه در آن با اين كه مصاديق مورد نظرند، كمّيّت افراد معيّن نيست ؛مانند (انسان ، عجول است .) در اين قضيّه كميّت مشخص نيست ؛ يعنى معلوم نيست كه آيا همه افـراد مـوردنـظـر است يا برخى از آنان . قضيّه مهمله اعتبار علمى و فلسفى ندارد و ابن سينا و بـرخـى مـنـطقيان
ديگر آن را در حكم محصوره جزئيّه مى دانند و معتقدند كه قضيّه مهمله همواره به گونه جزئى صادق است .ابن سينا مى گويد:قـضـيـه مـهـمـله در حـكم قضيّه جزئيه است و اين كه قضيه اى به گونه جزيى صدق كند بدان مـعـنانيست كه
نتواند به گونه كلّى نيز صدق كند. پس اگر بر برخى افراد حكمى شود لازم نـيـسـت كـه حـكـم ديـگـر
افراد بر خلاف آن باشد. بنابراين اگر چه قضيّه مهمله در حكم قضيّه جزئيه است ، مانعى نيست كه به گونه
كلّى نيز صدق كند (35).ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسى از آنانند كه قضاياى طبيعيّه را در شمار قضاياى مهمله مى دانـند و
ميان آن ها قائل به جدايى نيستند. ولى متاءخّران و محقّقان ، آن ها را دوگونه جدا دانسته اند.
قضيه محصوره
قضيّه محصوره قضيه اى است كه در آن كمّيّت افراد مشخّص و معيّن است ؛ مانند (همه انسانها زيبايى را دوست دارند.) و (برخى انسان ها پزشكند.)
در ايـن گـونـه قـضايا لفظى كه بر كمّيّت افراد دلالت مى كند، (سور قضيّه ) نام دارد و از ايـن رو،
قـضـاياى محصوره را (مسوّره ) نيز مى گويند. سورهايى كه كمّيّت افراد را نشان مى دهـنـد بـر دوگـونـه
انـد: بـرخـى بـر تمام مصاديق دلالت دارند؛ مانند همه ، هر و هيچ در زبان فارسى . شمارى ديگر از سورها
افراد كلّى را نشان مى دهند؛ مانند برخى و بعضى .قـضـاياى مسوّره افزون بر آن كه به اعتبار كميت دگرگونند (يا كلى اند يا جزيى ) از لحاظ كـيـفيّت
(رابطه ) نيز يا موجبه اند و يا سالبه . بدين سان ، محصورات اربعه ( چهارگانه ) پديد مى آيند كه عبارتند
از:الف ـ موجبه كلّيّه ؛ مانند (هر انسانى بالقوّه داناست .) ب ـ موجبه جزئيّه ؛ مانند (برخى انسان ها پزشكند.) ج ـ سالبه كلّيّه ؛ مانند (هيچ انسانى سنگ نيست .) د ـ سالبه جزئيّه ؛ مانند (برخى انسان ها با سواد نيستند.) آنـچـه در عـلوم مـعـتـبر است ، تنها محصورات اربعه است و از اين رو قضاياى محصوره در منطق و فلسفه
از اهميتى بسيار برخوردارند.