ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 140باز در معناى" وجه" بعضى «1» گفتهاند:" مراد از آن عمل صالح است، و معناى آيه اين است كه: هر عملى در معرض عدم است به جز آن عملى كه بنده خدا آن را به عنوان امتثال امر خدا به جا آورد، كه خدا آن را باقى مىدارد و باطل نمىكند تا اينكه ثواب او را بدهد و يا به خاطر اينكه مقبول درگاه خدا واقع شد، با قبول او ديگر قابل هلاك نيست، چون عمل با جزاء معاوضه شده، و جزاء قائم مقام عمل شده، و جزاء هم هلاك پذير نيست".بعضى «2» ديگر گفتهاند:" معناى" وجه" جاه خداى تعالى است، كه آن را در بين مردم اثبات كرده".و در باره هلاك بعضى «3» گفتهاند:" همه ما سوى اللَّه را به طور دايم شامل مىشود، چون وجود در هر آن بر او افاضه مىشود، پس او- يعنى، ما سوى اللَّه- دائما در تغيير و هلاكت است، هم در دنيا و هم در آخرت، و معناى آيه اين است كه: هر چيزى دائما در ذاتش متغير است، مگر وجه خدا".ليكن هيچ يك از اين وجوه درست به نظر نمىرسد، چون يا با سياق آيه شريفه منطبق نيست، و يا دليلى كه آوردهاند مدعايشان را اثبات نمىكند و يا معنايى است كه از فهم دور است، و اگر در آن وجهى كه ما ذكر كرديم دقت شود، اشكالهايى كه بر هر يك از اين وجوه وارد است روشن مىشود و ديگر ما طول نمىدهيم و مىگذريم." لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ"- كلمه" حكم" به معناى قضاى نافذ خدا در موجودات است، كه تدبير در نظام كون داير مدار همين قضاء است، و اما اينكه بگوييم حكم در اين جمله به معناى رسيدگى به حساب اشخاص در روز قيامت است، احتمالى است كه اگر درست بود جا داشت اول بفرمايد:" اليه ترجعون و له الحكم"، چون اول بايد مردم به سوى خدا برگردند، بعد به حسابشان رسيدگى شود، پس همين كه اول حكم را آورده، اين احتمال را بعيد مىسازد.و هر دو جمله در مقام تعليل هستند، و هر يك به تنهايى حجتى تمامند كه وحدانيت خدا را در الوهيت اثبات مىكنند، و در عين حال مىتوانند تعليل براى كلمه اخلاص مزبور نيز باشند، در سابق هم گذشت كه گفتيم ممكن است حكم را بنا بر بعضى وجوه به معناى حكم تشريعى و احكام دينى بگيريم.