ترجمه تفسیر المیزان جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 16

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 142

(منظور ائمه هدى هستند) «1».

مؤلف: و نظير اين روايت را در كتاب توحيد به سند خود از حارث بن مغيره نصرى از امام صادق (ع) روايت كرده، كه عبارتش چنين است: حارث گفت من از امام صادق (ع) از معناى آيه" كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ" پرسيدم فرمود: يعنى هر چيزى هالك است مگر كسى كه راه حق را طى كند «2».

و در كتاب محاسن برقى نيز نظير آن آمده، جز اينكه در آخرش دارد: مگر كسى كه راهى را بگيرد كه شما درآنيد «3».

و اين تشويش و اختلافى كه در روايات ديده مى‏شود از راه نقل به معنا در آنها راه يافته، راويان فرمايش امام را با عبارت خودشان نقل كرده‏اند، در نتيجه اين طور شده.

حال اگر مراد از اينكه امام صادق (ع) فرمود: منظور از اين وجه آن وجه خداست كه خلق از آن وجه به خدا راه مى‏يابند، مطلق هر چيزى باشد كه منسوب به خداست، و از ناحيه خود خدا مى‏باشد، در اين صورت روايت با همان معنايى كه ما براى آيه كرديم منطبق مى‏شود.

و اگر مراد از وجه، آن دينى باشد كه خلق از آن مسير متوجه خدا مى‏شوند، در اين صورت مراد از هلاكت، بطلان و بى تاثيرى خواهد بود، و معناى روايت اين مى‏شود كه" لا اله الا اللَّه" هر دينى باطل است مگر دين حق او، كه از آن مسير پرستيده مى‏شود، كه آن دين حق است براى اينكه به زودى به دارنده‏اش سود مى‏رساند، و دارنده‏اش پاداش داده مى‏شود، و ما در تفسير آيه به اين دو معنا اشاره كرديم.

و در تفسير قمى در ذيل جمله" فَلا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِلْكافِرِينَ" فرموده: خطاب به رسول خدا است، ولى مردم منظورند، و نيز در جمله" وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ" باز خطاب به رسول خدا (ص) است، ولى مردم منظورند، بعد مى‏گويد: اين قول امام صادق (ع) است كه فرموده خداى تعالى پيامبر خود را به طريقه" اياك اعنى و اسمعى يا جارة- به تو مى‏گويم ولى اى" جارة" تو بشنو" «4» مبعوث فرموده «5».

(1) اصول كافى، ج 1، ص 143.

(2) توحيد صدوق، ص 151.

(3) محاسن برقى، ج 1، ص 199، (ط دار الكتاب اسلامى).

(4) جاره نام زن" اعشى" بوده و به مطلق زن نيز جاره گفته مى‏شده.

(5) تفسير قمى، ج 2، ص 147.

/ 593