ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 177دلالت دارد، چه آيات آفاقى، و چه معجزات نبوت، كه يكى از آنها قرآن كريم است، پس كفر به آيات خدا به عموميتش شامل كفر به معاد نيز مىشود، و اگر در عين حال دوباره كفر به لقاى خدا يعنى معاد را ذكر كرده، از قبيل ذكر خاص بعد از عام است، و نكتهاش اشاره به اهميت ايمان به آن است، چون با انكار معاد، امر دين به كلى لغو مىشود.و مراد از رحمت، چيزى است كه مقابل عذاب باشد، كه قهرا شامل بهشت مىشود، و در كلام خداى تعالى اطلاق رحمت بر بهشت مكرر شده، چون بين آن دو ملازمه هست، مانند آيه" فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ" «1»، و آيه" يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ، وَ الظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً" «2».و مراد از اينكه نسبت نوميدى به ايشان داده، يا اين است كه واقعا نوميد هم هستند، چون حيات آخرت را منكرند، و كسى كه اصلا اعتقادى به آن ندارد، قهرا از سعادت ابدى و رحمت جاودانى نوميد است، و يا كنايه است از قضايى كه خدا در باره بهشت رانده كه هيچ كافرى داخل آن نشود.و معناى آيه اين است كه: كفارى كه آيات خدا را كه دلالت بر دين حق و مخصوصا بر مساله معاد مىكند منكر شدند، ايشان از رحمت خدا و بهشت نوميدند، و ايشان عذابى دردناك دارند." فَما كانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ..."اين جمله تفريع است بر آيهاى كه در صدر قصه بود، و مىفرمود:" وَ إِبْراهِيمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ".و ظاهر جمله" قالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ" اين است كه: هر يك از دو طرف ترديد (بكشيد و يا بسوزانيد) كلام يكى از دو طايفه قوم ابراهيم است، كه طايفهاى گفتند بكشيد، و طايفهاى ديگر گفتند بسوزانيد و مراد از كشتن، كشتن با شمشير و امثال آن است، و اين ترديد و اختلاف، مربوط به ابتداى مشورت آنان است، ولى سرانجام حرفها يكى شد، كه بايد او را آتش زد، هم چنان كه در سوره انبياء آيه 68 فرموده:" قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ" «3».