ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 267هيچ ناصرى اجازه يارى و هدايتشان را نداد، و به هيچ نجات دهندهاى اجازه نداد كه از ضلالت نجاتشان دهد، نه تو، و نه غير تو، پس تو از هدايت ايشان مايوس باش، و تنها به خودت و به مؤمنينى كه پيرويت كردند بپرداز، و روى دل خود و پيروانت را به سوى دين كن".بنا بر اين مراد از" اقامه وجه براى دين" روى آوردن به سوى دين، و توجه بدان بدون غفلت از آن است، مانند كسى كه به سوى چيزى روى مىآورد، و همه حواس و توجهش را معطوف بدان مىكند، به طورى كه ديگر به هيچ طرف نه راست و نه چپ رو برنمىگرداند و ظاهرا لام در" دين" لام عهد است، و در نتيجه مراد از دين، اسلام خواهد بود.كلمه" حنيفا" حال از فاعل" اقم" است، و ممكن هم هست حال از دين و يا حال از وجه باشد، اما اولى ظاهرتر و با سياق مناسبتر است، و كلمه مذكور از ماده" حنف" است، كه به معناى تمايل دو پا بسوى وسط مىباشد، و در آيه منظور اعتدال است." فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها" كلمه" فطرت" بر وزن فعلت به اصطلاح اهل ادب بناى نوع را مىرساند و در كلمه مورد بحث به معناى نوعى از خلقت است و" فِطْرَتَ اللَّهِ" به نصب خوانده مىشود، چون در مقام وادارى شنونده است، و چنين معنا مىدهد كه ملازم فطرت باش و بنا بر اين در جمله مزبور اشاره است به اينكه اين دينى كه گفتيم واجب است براى او اقامه وجه كنى، همان دينى است كه خلقت بدان دعوت، و فطرت الهى به سويش هدايت مىكند، آن فطرتى كه تبديل پذير نيست.براى اينكه دين چيزى به غير از سنت حيات، و راه و روشى كه بر انسان واجب است آن را پيشه كند تا سعادتمند شود نيست. پس هيچ انسانى هيچ هدف و غايتى ندارد مگر سعادت، هم چنان كه تمامى انواع مخلوقات به سوى سعادت خود، و آن هدفى كه ايدهآل آنهاست هدايت فطرى شدهاند، و طورى خلق شده، و به جهازى مجهز گشتهاند كه با آن غايت و هدف مناسب است، هم چنان كه از موسى (ع) حكايت كرده كه در پاسخ فرعون گفت:" رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى" «1» و نيز فرموده:" الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى" «2».