ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 284ملازم مقامى است كه خاص به خود او است، نه از آن جلو مىافتد، و نه عقب مىماند، و اين ملازمت از ابتداى حركت نوع در سير وجودىاش تا آخرين نقطه كمالش هست، از اينجا مىفهميم كه پس بين همه اين مراحل يك رابطه تكوينى وجود دارد، كه چون بند تسبيح مراحل را به يكديگر وصل كرده، به طورى كه نه يك مرحله آن از سلسله مراحل حذف مىشود، و نه جاى خود را به مرحلهاى ديگر مىدهد، از اينجا نتيجه مىگيريم كه پس براى اين نوع موجود، غايتى تكوينى است، كه از همان آغاز وجودش متوجه آن غايت و به سوى آن در حركت است، و از پاى نمىايستد تا به آن غايت برسد.مثلا يك دانه گردو را اگر در نظر بگيريم مىبينيم كه اگر در زيرزمين قرار گيرد- البته نه هر قرارى، بلكه قرارى كه واجد شرايط نمو باشد، يعنى رطوبت به مقدار لازم، و حرارت و ساير شرايط را به مقدار لازم داشته باشد- مغز آن شروع مىكند به نمو، و چاق شدن، تا آنجا كه پوست را مىشكند، و از لاى پوست بيرون مىشود، و هر روز بر ابعاد حجمش افزوده مىشود، و هم چنان زيادتر مىگردد تا سر از خاك در آورد، بيرون خاك نيز بلندتر، و ضخيمتر مىشود تا به صورت درختى نيرومند و سبز و باردار در آيد.پس يك دانه گردو در اين سير تكاملى، حالش تغيير نمىكند، و از ابتداى وجودش غايت تكوينى دارد، كه خود را به آن غايت تكوينى برساند، غايتى كه گفتيم عبارت است از درختى كامل و بارور.همچنين اگر يك نوع از انواع حيوانات را، مثلا گوسفند را در نظر بگيريم، مىبينيم كه آن نيز بدون شك از همان ابتداء كه تكون پيدا مىكند، و در شكم مادر به صورت جنينى در مىآيد، متوجه به سوى غايت نوعيهاش مىباشد، و آن غايت عبارت است از گوسفندى كامل آن گوسفندى كه خواص و آثار گوسفندى دارد اين حيوان نيز از راهى كه تكوين پيش پايش قرار داده براهى ديگر منحرف نمىگردد، و غايت خود را فراموش نمىكند، و هرگز ديده نشده كه روزى از روزها گوسفند به سوى غير غايت خود سير كند، مثلا راه فيل را پيش بگيرد، و يا بخواهد درخت گردو شود.پس معلوم مىشود هر نوع از انواع موجودات مسير خاصى در طريق استكمال وجود، دارند، و آن مسير هم داراى مراتب خاصى است، كه هر يك مترتب بر ديگرى است تا منتهى شود به عالىترين مرتبه، كه همان غايت و هدف نهايى نوع است، و نوع با طلب تكوينى- نه ارادى-، و با حركت تكوينى- نه ارادى-، در طلب رسيدن به آن است، و از همان ابتداء كه داشت تكون مىيافت مجهز، به وسائل رسيدن به آن غايت، است.