ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 332مىخواست تا از عبرتها غنى باشد و هرگز در روز نخوابيد، و هرگز كسى او را در حال بول و يا غايط و يا غسل نديد، بس كه در خودپوشى مراقبت داشت، و نظرش بلند و عميق بود، و مواظب حركات و سكنات خويش بود، هرگز از ديدن يا شنيدن چيزى نخنديد، چون مىترسيد گناه باشد، و هرگز خشمگين نشد، و با كسى مزاح نكرد، و چون چيزى از منافع دنيا عايدش مىشد اظهار شادمانى نمىكرد، و اگر از دست مىداد اظهار اندوه نمىنمود، زنانى بسيار گرفت، و خدا فرزندانى بسيار به او مرحمت نمود، و ليكن بيشتر آن فرزندان را از دست داد، و بر مرگ احدى از ايشان نگريست.لقمان هرگز از دو نفر كه نزاع و يا كتككارى داشتند نگذشت، مگر آنكه بين آن دو را اصلاح كرد، و از آن دو عبور نكرد، مگر وقتى كه دوستدار يكديگر شدند، و هرگز سخن نيكو از احدى نشنيد، مگر آنكه تفسيرش را پرسيد، و پرسيد كه اين سخن را از كه شنيدهاى؟ لقمان بسيار با فقهاء و حكما نشست و برخاست مىكرد، و به ديدن قاضيان و پادشاهان و صاحبان منصب مىرفت، قاضيان را تسليت مىگفت، و برايشان نوحهسرايى مىكرد، كه خدا به چنين كارى مبتلايشان كرده، و براى سلاطين و ملوك اظهار دلسوزى و ترحم مىنمود، كه چگونه به ملك و سلطنت دل بسته، و از خدا بى خبر شدهاند، لقمان بسيار عبرت مىگرفت، و طريقه غلبه بر هواى نفس را از ديگران مىپرسيد، و ياد مىگرفت، و با آن طريقه همواره با هواى نفس در جنگ بود، و از شيطان احتراز مىجست، و قلب خود را با فكر، و نفس خويش را با عبرت، مداوا مىكرد، هرگز سفر نمىكرد مگر به جايى كه برايش اهميت داشته باشد، به اين جهات بود كه خدا حكمتش بداد، و عصمتش ارزانى داشت.و خداى تبارك و تعالى دستور داد به طوائفى از فرشتگان كه در نيمه روزى كه مردم به خواب قيلوله رفته بودند، لقمان را ندا دهند- به طورى كه صداى ايشان را بشنود، ولى اشخاص ايشان را نبيند- كه: اى لقمان آيا مىخواهى خدا تو را خليفه خود در زمين كند؟ تا فرمانفرماى مردم باشى؟ لقمان گفت: اگر خدا بدين شغل فرمانم دهد كه سمعا و طاعتا، چون اگر او اينكار را از من خواسته باشد، خودش ياريم مىكند، و راه نجاتم مىآموزد، و از خطا نگهم مىدارد، ولى اگر مرا مخير كند من عافيت را اختيار مىكنم.ملائكه گفتند: اى لقمان چرا؟ گفت براى اينكه داورى بين مردم در دشوارترين موقعيتها براى حفظ عصمت است، و فتنه و آزمايشش از هر جاى ديگر سختتر و بيشتر است و آدمى بيچاره مىماند، و كسى هم كمكش نمىكند، ظلم از چهار سو احاطهاش نموده، كارش به يكى از دو احتمال مىانجامد، يا اين است كه در داورىاش رأى و نظريهاش مطابق