ترجمه تفسیر المیزان جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 16

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 400

مگر از باب ستم، ستمى كه به يكديگر مى‏كردند، هم چنان كه در چند جا از كلامش به اين معنا اشاره نموده، از آن جمله فرموده:" وَ لَقَدْ آتَيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ ... فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ" «1».

و بنا بر اين، مراد از جمله" يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ" قضاء و داورى بين حق و باطل، و محق و مبطل است، و بقيه الفاظ آيه روشن است.

" أَ وَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ ..."

كلمه" او" در اول آيه، جمله را عطف مى‏كند به چيزى كه از كلام حذف شده، گويا فرموده: آيا براى آنان روشن نشد كه چه و چه و آيا برايشان روشن نگرديد كه چقدر از قرون گذشته و ما قبل ايشان را كه اينان سرگرم قدم زدن در محل آنان مى‏باشند هلاك كرديم؟ كلمه هدايت در آيه شريفه به معناى بيان كردن و يا به همان معناى راهنمايى است، ولى متضمن معناى بيان كردن نيز هست، چون مى‏بينيم كه با حرف" ل" متعدى شده، و اگر متضمن معناى بيان نبود مى‏بايستى با" الى" متعدى شود.

" كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ"- اين جمله اشاره به فاعل هدايت، و قائم مقام آن است، چون همين اهلاك امت‏هاى گذشته است كه بايد نسل حاضر را هدايت كند، و معناى آيه اين است: آيا برايشان بيان و هدايت نكرد، كثرت اهلاك ما امت‏هاى گذشته را، در حالى كه اينان در مساكن آنان راه مى‏روند؟

" إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ أَ فَلا يَسْمَعُونَ"- در اين سرگذشتها آيت‏ها هست، آيا باز هم نمى‏شنوند، و مراد از" سمع" شنيدن مواعظى است كه آدمى را به اطاعت حق و قبول آن وا بدارد.

" أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ ..."

در مجمع البيان گفته اصل كلمه" سوق" به معناى وادار كردن كسى است به راه رفتن، و از ماده" ساق، يسوق" است. و نيز گفته كلمه" جرز" زمين خشكى را گويند كه به خاطر نيامدن باران بدون گياه باشد «2» و كلمه" زرع" در اصل مصدر بوده، و مراد از آن در اينجا

(1) پس اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه حق برايشان روشن گرديد، فقط علت اختلاف اين بود كه مى‏خواستند بين يكديگر زور بگويند، و باطل خود را به زور در جاى حق حاكم كنند. سوره جاثيه، آيه 17.

(2) مجمع البيان، ج 8، ص 333.

/ 593