ترجمه تفسیر المیزان جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 16

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 452

خداى عز و جل داورى كردى، و در بعضى روايات آمده كه فرمود: به حكمى داورى كردى كه خدا از بالاى هفت رقيع رانده، و رقيع به معناى آسمان دنيا است.

آن گاه رسول خدا (ص) دستور داد مقاتلان ايشان را- كه به طورى كه گفته‏اند ششصد نفر بودند- كشتند، بعضى‏ها گفته‏اند: چهار صد و پنجاه نفر كشته و هفتصد و پنجاه نفر اسير شدند، و در روايت آمده كه: در موقعى كه بنى قريظه را دست بسته مى‏بردند نزد رسول خدا (ص)، به كعب بن اسد گفتند هيچ مى‏بينى با ما چه مى‏كنند؟ كعب گفت: حالا كه بيچاره شديد اين حرف را مى‏زنيد؟ چرا قبلا به راهنماييهاى من اعتناء نكرديد؟ اى كاش همه جا اين پرسش را مى‏كرديد، و چاره كار خود را از خيرخواهان مى‏پرسيديد، به خدا سوگند دعوت كننده ما دست بردار نيست، و هر يك از شما برود ديگر بر نخواهد گشت، چون به خدا قسم با پاى خود به قتلگاهش مى‏رود.

در اين هنگام حيى بن اخطب دشمن خدا را نزد رسول خدا (ص) آوردند، در حالى كه حله‏اى فاختى در بر داشت، و آن را از هر طرف پاره پاره كرده بود، و مانند جاى انگشت سوراخ كرده بود، تا كسى آن را از تنش بيرون نكند، و دستهايش با طناب به گردنش بسته شده بود، همين كه رسول خدا (ص) او را ديد، فرمود: آگاه باش كه به خدا سوگند من هيچ ملامتى در دشمنى با تو ندارم، و خلاصه تقصيرى در خود نمى‏بينم، و اين بيچارگى تو از اين جهت است كه خواستى خدا را بيچاره كنى، آن گاه فرمود: اى مردم از آنچه خدا براى بنى اسرائيل مقدر كرده ناراحت نشويد، اين همان سرنوشت و تقديرى است كه خدا عليه بنى اسرائيل نوشته، و مقدر كرده، آن گاه نشست و سر از بدن او جدا كردند.

بعد از اعدام جنگجويان عهدشكن بنى قريظه، زنان و كودكان و اموال ايشان را در بين مسلمانان تقسيم كرد، و عده‏اى از اسراى ايشان را به اتفاق سعد بن زيد انصارى به نجد فرستاد، تا به فروش برساند، و با پول آن اسب و سلاح خريدارى كند.

مى‏گويند وقتى كار بنى قريظه خاتمه يافت، زخم سعد بن معاذ باز شد، و رسول خدا (ص) او را به خيمه‏اى كه در مسجد برايش زده بودند برگردانيد، (تا به معالجه‏اش بپردازند).

جابر بن عبد اللَّه مى‏گويد: در همين موقع جبرئيل نزد رسول خدا (ص) آمد، و پرسيد اين بنده صالح كيست كه در اين خيمه از دنيا رفته، درهاى آسمان برايش باز شده، و عرش به جنب و جوش در آمده؟ رسول خدا (ص) به مسجد

/ 593