ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 453آمد، ديد سعد بن معاذ از دنيا رفته است «1».مؤلف: اين داستان را قمى در تفسير خود به طور مفصل آورده، و در آن آمده كه كعب ابن اسد را در حالى كه دستهايش را به گردنش بسته بودند آوردند، همين كه رسول خدا (ص) نظرش به وى افتاد، فرمود: اى كعب آيا وصيت ابن الحواس آن خاخام هوشيار كه از شام نزد شما آمده بود سودى به حالت نبخشيد؟ با اينكه او وقتى نزد شما آمد گفت من از عيش و نوش و زندگى فراخ شام صرفنظر كردم، و به اين سرزمين اخمو كه غير از چند دانه خرما چيزى ندارد آمدهام، و به آن قناعت كردهام، براى اينكه به ديدار پيغمبرى نايل شوم كه در مكه مبعوث مىشود، و بدين سرزمين مهاجرت مىكند، پيغمبرى است كه با پارهاى نان و خرما قانع است، و به الاغ بى پالان سوار مىشود، و در چشمش سرخى، و در بين دو شانهاش مهر نبوت است، شمشيرش را به شانهاش مىگيرد، و هيچ باكى از احدى از شما ندارد، سلطنتش تا جايى كه سواره و پياده از پا درآيند گسترش مىيابد؟! كعب گفت: چرا اى محمد همه اينها كه گفتى درست است، ولى چكنم كه از سرزنش يهود پروا داشتم، ترسيدم بگويند كعب از كشته شدن ترسيد، و گر نه به تو ايمان مىآوردم، و تصديقت مىكردم، ولى من چون عمرى به دين يهود بودم و به همين دين زندگى كردم، بهتر است به همان دين نيز بميرم، رسول خدا (ص) فرمود: بياييد گردنش را بزنيد، مامورين آمدند، و گردنش را زدند «2».باز در همان كتاب آمده كه آن جناب يهوديان بنى قريظه را در مدت سه روز در سردى صبح و شام اعدام كرد و مكرر مىفرمود: آب گوارا به ايشان بچشانيد و غذاى پاكيزه به ايشان بدهيد، و با اسيرانشان نيكى كنيد، تا آنكه همه را به قتل رسانيد و اين آيه نازل شد:" وَ أَنْزَلَ الَّذِينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصِيهِمْ ... وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيراً" «3».و در مجمع البيان آمده كه ابو القاسم حسكانى، از عمرو بن ثابت، از ابى اسحاق، از على (ع) روايت كرده كه فرمود: آيه" رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ" در باره ما نازل شد، و به خدا سوگند ماييم، و من به هيچ وجه آنچه نازل شده بر خلاف معنا نمىكنم «4».