ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 562استفاده مىشود.پس در بين ملائكه، بعضى مطاعند، و بعضى مطيعند، البته اطاعت ما فوق اطاعت خداى سبحان است، چون ما فوق ايشان شانى و وظيفهاى جز رساندن امر الهى به مطيع و ما دون خود ندارد، پس اطاعت ما دون از ما فوق، در حقيقت همان اطاعت خدا است.ممكن است اين اختلاف مراتب از توصيف قول، به حق نيز استفاده شود، چون مىپرسند:" پروردگار شما چه گفت؟ مىگويند حق گفت" يعنى چيزى گفت كه ثابت است، و براى بطلان و تبديل راهى به سوى آن نيست.و چقدر لطيف است ختم شدن آيه به جمله" وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ"، چون مىرساند كه ملائكه مكرمين، و آنهايى كه ما فوق ساير ملائكه هستند، جز تلقى و دريافت سخن حق از خدا، و امتثال و اطاعت وى، كارى و پستى ندارند، زيرا هر چند ما فوق ديگرانند، اما آن ما فوقى كه خود اين ملائكه نيز ما دون اويند، و آن كبيرى كه همه چيز در برابرش صغير است، تنها و تنها خدا است.پس از آيه كريمه مورد بحث، اين معنا به دست آمد كه: ملائكه در دلهايشان دچار پريشانى و فزعند، و در ذاتشان آن چنان تذلل و خضوع هست، كه جز از پروردگارشان از هر چيز ديگر در غفلتند، تنها يادى كه در دلهاى آنان است، ياد خدا است، و تنها كارى كه مىكنند، پروانهوار چرخيدن در پيرامون ساحت عظمت و كبريايى اوست و تنها انتظارى كه دارند، صدور اوامر الهى است، و اين فزع دلهايشان هم چنان هست، تا اينكه با صدور امرى از ناحيه خدا، فزع دلهايشان زايل شود، و نيز اين معنا به دست آمد كه: ملائكه طوائف مختلف، و داراى مقامات متفاوت هستند، بعضى بالاتر، و بعضى پايينترند، و هر طبقهاى واسطه رساندن امر خدا به ما دون خويش است.پس ملائكه با اينكه شفعاء و اسبابى هستند كه هر يك وساطت بين دو طبقه ما فوق و ما دون را دارند، در عين حال شفاعت و وساطت در هيچ حادثى از حوادث خلق و تدبير نمىكنند، مگر به اذن خاص از پروردگارشان نخست امر نازل از پروردگارشان را دريافت مىكنند، و سپس آن حادث را پديد مىآورند، نه اينكه خود در امرى از امور، و حادثى از حوادث مستقل از پروردگارشان باشند، و يا استبداد در رأى داشته باشند، و كسى كه وضعش چنين باشد، جز اطاعت پروردگارش چيزى ديگر نمىداند، و نمىفهمد، آن وقت چگونه خودش ربى و معبودى مستقل مىشود؟! چطور ممكن است عطاء و منعى به دلخواه خود داشته باشد؟!