ترجمه تفسیر المیزان جلد 16
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 96ندارد كه چيزى و يا اثر آن در خودش اثر كند، و يا مخلوق او نيست، و هستىاش به او منتهى نمىشود، و با اجبار و قهر در خدا تاثير مىكند يعنى او را به اجبار وادار به كار مىسازد، كه اين فرض باطل است، چون مؤثرى در عالم غير از خدا نيست و چيزى هم نيست كه وجودش منتهى به خدا نشود.پس نه چيزى هست كه در خداى تعالى اثر كند و اثر خدا از او باشد و نه چيزى هست كه از اثر خدا جلوگيرى كند هم چنان كه فرموده:" وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ" «1» و نيز فرموده:" وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ" «2».و وقتى نه قاهرى بود كه او را بر عملى مجبور كند، و نه مانعى كه او را از عملى باز بدارد، در نتيجه او مختار حقيقى است، اين از نظر تكوين و خلقت از نظر تشريع هم همين طور است، زيرا تشريع تابع تكوين است، چون حقيقت تشريع اين است كه: خداى تعالى جنس بشر را طورى خلق كرده، و بر فطرتى ايجاد فرموده، كه خلقت و فطرتش صحيح، و مثمر ثمر نمىشود، مگر وقتى كه يك عده كارهايى را كه در شرع واجبات و يا به حكم واجبات هستند، انجام دهد، و يك عده كارهايى كه محرمات و يا به حكم محرمات هستند ترك كند، پس هر كارى كه در به كمال و به سعادت رسيدن انسانها مؤثر است، خداى تعالى به آنها امر كرده، با امر وجوبى و يا ارشادى، و از آنچه كه در اين راه مضر و منافى بوده نهى كرده، با نهى تكليفى و يا ارشادى.پس خداى تعالى كه مختار به تمام معنا است، مىتواند در مرحله تشريع احكام و قوانين، هر حكم و قانونى را كه خواست تشريع كند، هم چنان كه در مرحله تكوين مىتواند هر قسم كه اختيار كرد خلق و تدبير نمايد، و اين است معناى جمله" وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ" كه به طور مطلق خدا را مختار معرفى مىكند.و ظاهرا جمله" يَخْلُقُ ما يَشاءُ" اشاره است به اختيار تكوينى خدا، و مىفهماند كه اختيار او مطلق است به اين معنى كه قدرت او قاصر از خلقت هيچ چيز نيست، و هيچ چيزى او را از آنچه مىخواهد مانع نمىشود، و به عبارت ديگر: هيچ چيزى از مشيت او سرباز نمىزند، نه به خودى خود و نه به خاطر مانعى، و اين همان اختيار به معناى حقيقى آن است.و جمله" و يختار" اشاره است به اختيار تشريعى، و اعتبارى، كه عطف آن به جمله" يَخْلُقُ ما يَشاءُ" از باب عطف مسبب است بر سبب، براى اينكه تشريع و اعتبار، فرع تكوين و حقيقت