صفحهى 170
چون به سببى از اسباب دقت نظر بگذاشت، اخبار واجب بود، چه اعتماد در آن بر امانتدارى اوست.
باب چهارم در إحسان و نيكويى در معاملت
حق تعالى به عدل و إحسان مجموع فرموده است و عدل سبب رهايش است و بس، و در تجارت به مثابت سرمايه است. و إحسان سبب يافتن مراد و نيل سعادت است [85] و آن در تجارت به منزلت سود است. و هر كه در معاملات دنيا به سرمايه قانع باشد، او را از عاقلان نشمرند، پس در معاملات آخرت همچنين بود. پس نبايد كه متدين بر عدل و دور بودن از ظلم اقتصار نمايد و أبواب إحسان بگذارد. و خداى- عز و جل- گفته است: وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ الله إِلَيْكَ، اى، نيكويى كن چنانكه خداى تعالى بر تو نيكويى كرده است. و گفت، قوله تعالى: إِنَّ الله يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ، اى، خداى تعالى به داد و نيكويى امر مىفرمايد. و گفت، قوله تعالى: إِنَّ رَحْمَتَ الله قَرِيبٌ من الْمُحْسِنِينَ، اى، رحمت خداى به نيكو كاران نزديك است.
و به إحسان فعلى مىخواهيم كه معاملت كننده از آن منفعت گيرد، و آن بر او واجب نيست و ليكن تفضّل است، چه واجب در باب عدل و ترك ظلم داخل باشد، و آن را ياد كردهايم. و مرتبه إحسان به يكى از شش كار توان يافت:
اول- در مغابنه
پس بايد كه يار خود را غبن روا ندارد، اى، به سود بسيار وى را در زيانى نيارد كه مثل آن معتاد نباشد. و اما اصل مغابنه رواست، زيرا كه بيع براى سود است و ليكن تقريب در آن رعايت بايد كرد. و اگر خريدار زيادتر از سود معتاد دهد- اما به سبب قوّت رغبت و اما به سبب شدت