صفحهى 570
قسم دوم- آن چه از وظيفة به سبب سفر متجدد شود و آن علم قبله است و علم اوقات.
و آن در حضر نيز واجب است. و ليكن در حضر مقيم را مكفى باشد به محرابى متفق عليه كه از طلب قبله بى نياز گرداند، و به مؤذنى كه وقت را رعايت كند، پس از طلب علم وقت فارغ بود. و بر مسافر روا كه قبله مشتبه شود، و وقت [271] ملتبس گردد، پس چاره نباشد از دانستن دليلهاى قبله و وقتها. اما دليلهاى قبله سه قسم است: زمينى، چون دليل گرفتن از كوهها و ديهها و جويها. و هوايى، چون دليل گرفتن از بادهاى شمال و جنوب و صبا و دبور. و آسمانى، و آن ستارگاناند.
اما زمينى و هوايى در شهرها مختلف شود. و بسى راه باشد كه در آن كوهى بلند بود كه معلوم باشد كه بر راست قبله است يا چپ او يا بر پيش او يا بر پس او، پس آن را ببايد آموخت و فهم كرد. و همچنين بادها دلالت مىكند در بعضى شهرها، و بايد آن را فهم كرد. و ما آن را مستوفى استقصا نتوانيم كرد، چه هر شهرى و اقليمى را حكمى ديگر است.
و اما آسمانى، دليلهاى آن دو قسم است: روزى و شبى.
اما روزى خورشيد است. و چاره نباشد از آن كه پيش از بيرون آمدن از شهر رعايت كرده شود كه در وقت زوال موضع آن از بيننده كجاست: ميان دو ابروست يا بر چشم راست يا بر چشم چپ، يا سوى پيشانى ميل بيشتر دارد، چه مواضع خورشيد در شهرهاى شمالى از اين نگذرد.
پس چون اين را ضبط كرد، هر گاه كه زوال را بشناسد- به دليلى كه ياد خواهيم كرد- قبله را بدان بداند. و همچنين در وقت نماز ديگر موضع خورشيد را رعايت كند، چه او در اين دو وقت بضرورت به قبله محتاج باشد. و اين نيز چون در شهرها مختلف است، استقصاى آن ممكن نگردد. و اما قبله در وقت نماز شام به موضع غروب دانسته شود، بدانچه ضبط كند كه غروب خورشيد از راست مستقبل مىباشد يا سوى روى او مايل مىبود يا بر قفاي او. و به شفق نيز