صفحهى 351
و ابن مسعود- رضى الله عنه- گفت: اگر مردى ميان ركن و مقام بايستد و هفتاد سال بندگى كند، هر آينه خداى- عز و جل- روز قيامت وى را با آن كس بعث كند كه وى را دوست دارد. و حسن گفت: بريدن از فاسق قربانى است در حضرت الهى. و مردى محمد واسع را گفت كه من تو را براى خداى دوست مىدارم. گفت: آن كه از براى او مرا دوست مىدارى تو را دوست دارد. پس روى بگردانيد و گفت: اى بار خداى، من به تو باز داشت مىخواهم كه مرا براى تو دوست دارند و تو مرا دشمن گرفته باشى. و مردى بر داود طائى رفت، داود او را گفت: حاجت تو چيست؟ گفت: زيارت تو. گفت: بدين كه زيارت من كردى خيرى اقامت نمودى، و ليكن بنگر كه بر من چه نازل شود چون مرا گويند كه تو كيستى كه تو را زيارت كنند، از زاهدانى؟ به خداى كه نه. از عابدانى؟ به خداى كه نه. از صالحانى؟ به خداى كه نه. پس خود را ملامت كردن گرفت و چنين گفت: در جوانى فاسق بودى و چون پير شدى مرايى گشتى، به خداى كه مرايى بتر از فاسق باشد. و عمر- رضى الله عنه- گفت: چون يكى از شما از برادر خود دوستيى يابد، بايد كه بدان تمسك نمايد، چه آن كم يابد. و مجاهد گفت: دوستان خدايى چون فراهم آيند و در روى يك ديگر تبسم فرمايند، گناه از ايشان همچنان بريزد كه برگ درخت در زمستان چون خشك شود. و فضيل گفت: در روى برادر خدايى نگريستن به دوستى و رحمت عبادت است. و الله اعلم.
بيان معنى دوستى و اخوت الهى و تمييز آن از اخوت دنيوى
بدان كه دوستى و دشمنى براى خداى كارى غامض است و بدانچه ياد كنيم پرده از آن برداشته شود. و آن چنان است كه صحبت دو قسم است:
يكى آن كه به اتفاق واقع شود، چون صحبت به سبب همسايگى، يا به سبب فراهم آمدن در دبيرستان، يا در مدرسه، يا در بازار، يا بر در سلطان، يا در سفرها.