صفحهى 20
به خانه دوستى شد، آن دوست به خانه نبود، در خانه در رفت و هر چه ساخته بودند برداشت و پيش ياران برد و گفت بخوريد. و صاحب خانه بيامد و خوردنى نديد، گفتند كه فلان دوست تو همه برد. او بدان شاد شد و گفت: بغايت خوب كرد. و چون وى را ديد گفت: اگر اصحاب بار ديگر حاضر شوند همين لطف واجب بايد داشت. آداب در رفتن اين است.
و اما آداب پيش آوردن طعام
اول ترك تكلف است و آوردن ما حضر. و اگر هيچ نباشد در ملك وى، وام نبايد كرد كه آن گران آيد، و اگر چندانى باشد كه او بدان محتاج بود براى قوت خود و نفس او بدان مسامحت نكند، نبايد كه پيش آرد. يكى بر زاهدى رفت و او طعام مىخورد، گفت: اگر نه آنستى كه وام كردهام شما را بدادمى. و يكى از سلف گفت: تكلف آن باشد كه آن چه تو خورى برادران را ندهى، بل قصد آن كنى كه در نيكويى و قيمت مزيد باشد. و فضيل گفت: انقطاع مردمان از يك ديگر به سبب تكلف است. يكى دوست خود را مىخواند و در تكلف مبالغت [مى] نمايد، و آن سبب انقطاع وى مىشود. و يكى از ايشان گفت: باك ندارم كه بر من كسى از دوستان بيايد كه براى وى تكلف نكنم، آن چه ما حضر باشد پيش آرم، و اگر تكلف كنم آمدن او را كراهيت دارم و از او ملول شوم. و يكى از ايشان گفت كه من بر دوست رفتمى و او تكلف كردى، وى را گفتم: در حال تنهايى نه تو اين چيزها تناول كنى و نه من، پس در حال اجتماع چرا تناول كنيم؟ اين تكلف را ببايد گذاشت و اگر نه من آمدن بگذارم. او تكلف بگذاشت به سبب آن، تا اجتماع ما دايم ماند.
و يكى از تكلف آن است كه كل آن چه دارد پيش آرد، و بر عيال ستم كند و دل ايشان برنجاند. و آمده است كه مردى امير المؤمنين على را- رضى الله عنه- بخواند، على گفت: به سه شرط اجابت كنم: از بازار چيزى نياورى، و ذخيره را دست نكنى از آن چه در خانه دارى، و عيال را نيازارى. و يكى از سلف از هر نوعى كه در خانه وى بودى چيزى پيش آوردى. و يكى گفت كه بر جابر عبد الله رفتم، او نان و سركه پيش آورد و گفت: اگر نه آنستى كه ما را از تكلف باز داشتهاند براى شما تكلف كردمى. و يكى از ايشان گفت: اگر كسى به زيارت تو آيد، ما حضر