صفحهى 57
دست سوى ايشان دراز كردم و گفتم: مرا آب دهيد كه تشنگى مرا برنجانيده است. گفتند: ما پدران خود را آب مىدهيم و در ميان ما تو را فرزندى نيست. گفتم: شما چه كسانيد؟ گفتند: ما طفلان مسلمانانيم.
و در تفسير قول خداى تعالى: فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ، يك معنى اين گفتهاند كه تقديم طفلان است در آخرت.
و بدين چهار وجه روشن شد كه بيشتر فضيلت نكاح براى آن است كه سبب حصول فرزند است.
فايده دوم نگاه داشتن خود است از شيطان
و شكستن آرزوى مباشرت و دفع غايلههاى شهوت و فرو خوابانيدن چشم و نگاه داشتن فرج. و بدين اشارت فرموده است پيغامبر- (صلّى الله عليه وسلّم): من نكح فقد حصّن نصف دينه فليتّق الله في الشّطر الآخر. و در خبر ديگر فرموده است: عليكم بالباءة فمن لم يستطع فعليه بالصّوم فانّ الصّوم له و جاء.
و بيشتر اخبار و آثار كه نقل كرديم اشارت [30] بدين معنى است و اين كم از اول است، زيرا كه شهوت موكّلى است متقاضى براى تحصيل فرزند، و به نكاح شغل او را كفايت مىپذيرد و جعل او داده مىشود و شر حمله او دفع مىگردد. و كسى كه خداوند خود را فرمانبردارى كند از جهت رغبت در تحصيل رضاى او، همچون كسى كه فرمانبردارى براى آن كند تا از دست موكل خلاص يابد نبود. و شهوت و فرزند هر دو مقدّر است و ميان ايشان ارتباطى است. و روا نباشد كه گويند مقصود لذت است و فرزند لازم آن است، چنانكه قضاى حاجت لازم خوردن است و در ذات خود مقصود نيست، بل در فطرت و حكمت فرزند مقصود است و شهوت باعث آن است.
و لعمرى در شهوت حكمتى ديگر هم هست، بيرون مضطر گردانيدن به توليد او، و آن حكمت آن است كه در قضاى شهوت لذتى است كه اگر دايم بود هيچ لذت برابر آن نبود، و شمّتى از لذتهايى كه در بهشت وعده كردهاند بدان توان يافت، كه ترغيب در لذت ناچشيده نافع