صفحهى 382
و لو ساعة من نهار الاّ سئل عن صحبته هل اقام فيها حقّ الله او إضاعة، اى، هيچ يارى با يارى صحبت نكند اگر چه ساعتى از روز باشد، كه نه از صحبت او پرسيده شود كه حق خداى تعالى در آن اقامت نموده است يا ضايع كرده. و پيغامبر (صلّى الله عليه وسلّم) سوى جايى رفت و در آن غسل كرد، و حذيفه يماني جامه او نگاه داشت و او را بپوشيد. پس حذيفه بنشست تا غسل كند، و پيغامبر (صلّى الله عليه وسلّم) جامه او بگرفت و بايستاد و وى را مىپوشيد از مردمان، و حذيفه مىگفت: يا رسول الله، مادر و پدرم فداى تو بادا، اين چنين مفرماى. پيغامبر ابا فرمود مگر آن كه وى را بپوشد تا غسل به جاى آورد. و بدين فعل اشارت فرموده كه ايثار اقامت حق خداى است در صحبت. و پيغامبر (عليه الصلاة و السلام) گفت: ما اصطحب اثنان قطّ الاّ و كان احبّهما إلى الله أرفقهما بصاحبه، اى، دو كس هرگز صحبت نكردند مگر كه دوستتر ايشان نزديك خداى رفيقتر ايشان بود در حق يار خود.
و روايت كردهاند كه مالك دينار و محمد واسع به خانه حسن بصرى رفتند و او غايب بود. محمد واسع از زير تخت حسن سلهاى بيرون آورد كه در آن طعام بود، و خوردن در گرفت.
مالك گفت: بگذار تا صاحب خانه بيايد. محمد به سخن او التفات نكرد و مىخورد، و او گشادهروتر و خوشخوىتر از مالك بود. پس حسن در آمد و گفت: اى مالك همچنين بوديم، از يك ديگر احتشام نكرديمى، تا آن گاه كه تو و ياران تو پيدا آمدهايد. و اين اشارتى است بدان كه گستاخى در خانههاى برادران از صفاى دوستى باشد. و چگونه نباشد كه خداى تعالى گفت:
أَوْ صَدِيقِكُمْ، اى، حرجى نيست كه در خانه دوست خود در حال غيبت او بى علم او نان خوريد. و گفت: أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ، يا آن چه كليدهاى آن در دست شماست. و اين چنان بود كه يكى از صحابه چون به سفر رفتى، كليد خانه به برادر خود دادى و تصرف چنانكه خواهد بدو مفوّض كردى، و او از خوردن به حكم تقوى تحرّج نمودى تا حق تعالى اين آيت بفرستاد و ايشان را دستورى داد كه در طعام برادران و دوستان گستاخى نمايند.
حق دوم در يارى به نفس است در قضاى حاجتها
و قيام نمودن بدان پيش از خواستن و بر حاجتهاى خاصه خود مقدم داشتن. و اين را نيز درجات است، چنانكه مواسات مال را. و كمتر