فوايد نكاح‏ - ترجمه احیاء علوم الدین جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه احیاء علوم الدین - جلد 2

أبوحامد محمد بن محمد الغزالی الطوسی؛ مترجم: موید الدین محمد خوارزمی؛ به کوشش: حسین خدیوجم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




‌صفحه‌ى 51



الحواري گفت كه جماعتى در اين حديث مناظره كردند و رأى ايشان بر آن قرار گرفت كه معنى آن اين است كه اهل و مال بايد كه او را مشغول نگرداند.



و در جمله، تنفير از نكاح مطلقا از كسى نقل نكرده‏اند مگر مقرون به شرطى. و اما ترغيب در نكاح، هم مطلق آمده است و هم مقرون به شرطها، و پرده از اين سخن برداريم، بدانچه آفات نكاح و فوايد آن بر شماريم.



فوايد نكاح‏


در نكاح پنج فايده است: فرزند، و شكستن شهوت، و تدبير خانه، و بسيارى عشيرت، و مجاهده نفس در قيام نمودن به حق ايشان.



فايده اول فرزند،


و آن اصل است، و نكاح براى آن وضع افتاده است. و مقصود بقاى نسل است و آن كه عالم از جنس انس خالى نباشد. و شهوت باعث و مستحث آفريده شده است، چون موكل بر ذكور براى بيرون آوردن تخم، و بر اناث براى تمكين از كشت كردن. و بدين تلطف ايشان را سوى كسب فرزند آورده‏اند به سبب مباشرت، چنانكه مرغ را به تلطف پراكندن دانه كه مشتهاى وى بود در دام آرند. و قدرت أزلي قاصر نبود از آن چه شخصها اختراع فرمايد بر سبيل ابتدا، بى فراهم آمدن نر و ماده و كشت كردن، و ليكن حكمت آن اقتضا كرد كه مسبّبات بر اسباب مرتب باشد، با آن چه از آن بى نيازى است، براى اظهار قدرت و إتمام عجايب صنع و تحقيق آن چه مشيت به آن سابق شده است و كلمه در آن متحقق گشته و قلم بر آن جمله رفته.



و طلب فرزند قربتى است از چهار وجه كه آن اصل ترغيب نكاح است چون از غايله‏هاى شهوت ايمن باشد، تا به حدى كه يكى از ايشان دوست نداشته است كه عزب به حضرت الهى رسد. اول موافقت دوستى خداى به كوشيدن در تحصيل فرزند تا جنس انس باقى ماند. دوم طلب دوستى پيغامبر (صلّى الله عليه وسلّم) در تكثير آن چه مباهات او بدان است. سوم طلب تبرك به دعاى فرزند شايسته بعد از وى. چهارم طلب شفاعت به وفات فرزند خود چون پيش از وى ميرد.



/ 804