صفحهى 620
مقام اول- در فهم
و آن به اختلاف احوال شنونده مختلف شود. و شنونده را چهار حالت است:
يكى آن كه شنيدن او به مجرد طبع باشد،
اى، در سماع او را نصيبى نبود جز آن چه از لحنها و نغمهها لذت يابد. و اين مباح است. و آن خسيسترين مرتبتهاى سماع است، چه در آن اشتر شريك وى است، و همچنين ديگر ستوران، بل اين ذوق جز حيات را اقتضا نكند، و هر حيوانى را نوعى تلذذ است به آواز خوش.
حالت دوم آن كه بشنود و فهم كند،
و ليكن بر صورت مخلوق حمل كند، اما معيّن و اما غير معيّن. و آن سماع جوانان و ارباب شهوت است. و ايشان شنيده را بر حسب اعتبار شهوتها و مقتضى حالهاى خود حمل كنند. و اين حال خسيستر از آن است كه در آن سخنى بايد گفت، مگر به بيان خسّت آن و باز داشتن از آن.
حالت سوم آن كه بر احوال نفس خود حمل كند در معاملت او با خداى- عز و جل
- و گشتن حالهاى او كه گاهى تيسّر باشد و گاهى تعذّر. و اين سماع مريدان است، خاصه مبتديان، چه مريد را لا محاله مرادى باشد و آن مقصد او بود. و مقصد او موقف خداى- عز و جل- است و ديدن او و رسيدن بدو از طريق مشاهده بسرّ و برداشتن پرده. و او را در مقصد خود راهى است كه در آن سلوك نمايد، و معاملتهايى كه بر آن مواظبت باشد، و حالهايى كه در معاملات وى را پيش آيد.
و چون دل عتاب يا خطاب شنود، يا قبول يا رد، يا وصل يا هجر، يا نزديكى يا دورى، يا تلهّف بر چيزى فوت شده، يا تعطّش به كارى چشم داشته، يا اشتياق به وارد، يا اميد يا نوميدى، يا انس يا وحشت، يا وفاى به عهد يا نقض عهد، يا بيم فراق يا شادى وصال، يا ياد مشاهده حبيب