حق پنجم عفو زلتها و خطاهاست. - ترجمه احیاء علوم الدین جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه احیاء علوم الدین - جلد 2

أبوحامد محمد بن محمد الغزالی الطوسی؛ مترجم: موید الدین محمد خوارزمی؛ به کوشش: حسین خدیوجم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




‌صفحه‌ى 400



گفت: تو را فرمانبردارى بايد كرد؟ گفتم: آرى، تو بره‏اى بگرفت و توشه راه در آن نهاد و آن بر پشت خود برداشت، و چون گفتم مرا ده تا بردارم، گفت: نه اميرم؟ خداى فرموده: أَطِيعُوا الله وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ، پس تو را فرمانبردارى بايد بود. پس شبى ما را باران بگرفت، و او بر سر من بايستاد، و من نشسته بودم، و به گليمى مرا حجاب كرد و باران را از من باز داشت تا بامداد. و من با خود مى‏گفتم: كاشكى من بمردمى و او را نگفتمى كه تو امير باش.



حق پنجم عفو زلتها و خطاهاست.


و زلتها دو است: اما در دين او باشد به ارتكاب معصيت، و اما در حق تو به تقصيرى در برادرى.



اما آن چه در دين او باشد، از ارتكاب معصيت و اصرار بر آن، بر تو واجب باشد كه در نصيحت تلطف نمايى بدانچه كژى را از او ببرد و حال او را به صلاح و ورع باز آرد و پراكندگى او را جمع گرداند. و اگر نتوانى و او بر آن اصرار نمايد، در اين مقام طريقهاى صحابه و تابعين مختلف است كه حق دوستى وى را دايم بايد داشت، يا از وى ببايد بريد. مذهب بو ذر- رضى الله عنه- آن است كه ببايد بريد. و گفته است: چون برادر تو بگردد از آن چه بر آن بوده است، تو وى را دشمن گير از آن روى كه دوست گرفته بودى. و آن را از مقتضى دوستى و دشمنى براى خداى تعالى دانسته است. و مذهب بو دردا و جماعتى از صحابه به خلاف آن است. و بو دردا گفته است: إذا تغيّر أخوك و حال عمّا كان عليه فلا تدعه لاجل ذلك فانّ أخاك يعوّج مرّة و يستقيم اخرى، اى، چون برادر تو متغير شود و از آن چه بوده بگردد، او را براى آن مگذار، چه برادرت گاهى كژ برود و گاهى راست. و إبراهيم نخعى گفت: به سبب گناه از برادرت مبر، چه او امروز ارتكاب گناه كند و فردا بگذارد. و نيز گفت: زلّت عالم با مردمان مگوييد، چه عالم زلّتى كند پس آن را بگذارد. و در خبر است: اتّقوا زلّة العالم و لا تقطعوه و انتظروا فيئته، اى، بپرهيزيد از زلت عالم و از او مبريد، و توبه و باز گشتن او چشم داريد.



و آمده است كه عمر خطاب مردى را به برادرى گرفته بود، و او به شام رفت، و عمر يكى را از آيندگان شام از او بپرسيد و گفت: برادرم چه مى‏كند؟ آن كس گفت: او برادر شيطان است.



/ 804