صفحهى 737
بازداشتن. و همچنين هر كه را يقين شود كه در بازار دايما يا وقتى معين منكرى مىرود و او تغيير آن تواند، روا نباشد كه آن را از خود ساقط كند بدانچه در خانه بنشيند، بل بيرون آمدن بر او لازم باشد. و اگر تغيير همه را نتواند و او از مشاهده آن احتراز كند و تغيير بعضى تواند، بيرون آمدن بر او لازم باشد، زيرا كه بيرون آمدن چون براى تغيير آن باشد كه تواند، مشاهده آن چه نتواند وى را زيان ندارد. و حضور آن گاه ممنوع باشد كه بى غرضى صحيح منكرى مشاهده كند.
و حق است بر هر مسلمانى كه از نفس خود آغاز كند و آن را به مواظبت فريضهها و ترك حرامها به صلاح آرد، پس اهل خانه خود را بياموزد، پس چون از ايشان فارغ شود به همسايگان پردازد، پس با اهل محله، پس با اهل شهر، پس با اهل روستا كه نزديك شهر او باشد، پس با اهل بيابان از كرد و عرب و همچنين تا اقصاى عالم. و اگر كسى نزديكتر باشد و بدان قيام نمايد، از آن كه دورتر باشد ساقط بود، و الا هر كه بر آن قادر باشد در حرج بود، نزديك باشد يا دور، و حرج از او ساقط نشود ما دام كه بر روى زمين جاهلى باشد كه فرضى از فريضههاى دين خود نداند و او تواند كه به نفس خود سعى نمايد يا به غيرى تا وى را تعليم كند. و اين كارى مشغول كننده است كسى را كه همّ آن دارد از آن چه اوقات خود به تفريعهاى نادر و تعمق در دقايق علمهايى كه آن فرض كفايت است گذراند. و جز فرض عين يا فرض كفايت كه از اين مهمتر باشد بر اين مقدم نبود. [346]
باب چهارم در امر معروف و نهى منكر بر اميران و پادشاهان
پيش از اين ياد كردهايم كه مراتب امر معروف و نهى منكر چهار است: اول، معلوم گردانيدن، دوم، پند دادن، سوم، سخن درشت گفتن، چهارم، به قهر بازداشتن و به زدن و عقوبت سوى حق آوردن. و از اين جمله، دو مرتبه اول با پادشاهان روا باشد. و اما به قهر بازداشتن، آحاد رعيت را با سلطان نرسد، چه آن محرك و مهيج شر باشد، و محذورى كه از آن زايد بيشتر بود. و اما سخن درشت گفتن، چنانكه گويى كه اى ظالم، اى خداى ناترس، و آن چه بدين ماند، اگر فتنهاى را جنباند كه شر آن به غير او برسد روا نباشد. و اگر جز بر نفس خود نترسد روا باشد، بل