باب دوم در آثار سماع و آداب آن [292] - ترجمه احیاء علوم الدین جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه احیاء علوم الدین - جلد 2

أبوحامد محمد بن محمد الغزالی الطوسی؛ مترجم: موید الدین محمد خوارزمی؛ به کوشش: حسین خدیوجم

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




‌صفحه‌ى 619



پيغامبر (صلّى الله عليه وسلّم) و از صحابه (رضى الله عنهم) چنانكه تفصيل آن در «كتاب آفات زبان» بخواهد آمد. و كدام لهو زيادت از لهو حبشيان و زنگيان در بازى ايشان؟ و اباحت آن به نص ثابت است. با آن كه من مى‏گويم كه لهو آسايش دهنده دلهاست، و سكبار كننده است از گرانيهاى فكرت. و دلها چون به ستم بر كارى واداشته شود كور گردد، و آسايش دادن آن اعانتى باشد بر جد. و مواظبت كننده بر تفقّه مثلا بايد كه روز آدينه در عطلت باشد، زيرا كه عطلت روزى در ديگر روزها نشاط انگيزد. و مواظب نمازهاى نافله بايد كه در بعضى وقتها معطل باشد، و براى آن نماز در بعضى اوقات كراهيت است. پس عطلت معونتى است بر عمل، و لهو معونتى است بر جد. و بر جدّ محض و حق صبر نكند مگر نفسهاى پيغامبران. و لهو داروى دل است از درماندگى و ملال. پس بايد كه آن مباح باشد، و ليكن بايد كه بسيار به كار بسته نشود، چنانكه دارو بسيار به كار نبايد بست. پس لهو بر اين نيت قربت شود. اين در حق كسى است كه سماع در دل او صفتى ستوده را تحريك ندهد، بل او را جز لذت و استراحت محض نباشد. پس بايد كه آن او را مستحب باشد تا به واسطه آن به مقصودى رسد كه ياد كرديم، آرى، اين دلالت كند بر نقصان از ذروه كمال، چه كمال آن بود كه محتاج نباشد كه نفس خود را به غير حق آسايش دهد. و ليكن حسنات نيك مردان سيئات مقربان باشد. و هر كه محيط باشد به دانستن علاج دلها و وجوه تلطف در آن براى رسانيدن به حق، بقطع بداند كه آسايش دادن به امثال اين كارها دارويى سودمند است كه از آن بى نيازى نيست. و الله اعلم و احكم.



باب دوم در آثار سماع و آداب آن [292]


بدان كه اول درجه سماع فهم مسموع باشد، و حمل آن بر معنيى كه در خاطر مستمع افتد، پس فهم وجد بار آرد، و وجد حركت جوارح بار آرد. پس نظر در اين سه مقام است.



/ 804