صفحهى 487
و سلم- گفت: الّذي يخالط النّاس و يصبر على اذاهم خير من الّذي لا يخالط النّاس و لا يصبر على اذاهم، اى، آن كه با مردمان بياميزد و بر رنج ايشان صبر بكند، به از آن كه نياميزد و به رنج ايشان صبر نكند. و هم بدين محمول است آن چه گفته است كه حق تعالى بنده پرهيزكار توانگر پوشيده را دوست دارد. و اين اشارتى است بدان كه خمول اختيار كند و از شهرت بپرهيزد، و آن به عزلت تعلق ندارد. چه بسيار زاهد عزلت گزيده باشد كه همه مردمان وى را بشناسد، و بسيار آميزنده بود كه خامل باشد و مذكور و مشهور نگردد. و اين تعرض كارى است كه آن را با عزلت تعلقى نيست.
و حجت گفتند بدانچه آمده است كه پيغامبر (عليه السلام) ياران خود را گفت: الا انبّئكم بخير النّاس؟ اى، آيا شما را آگاهى ندهم از بهترين مردمان؟ گفتند: بلى. پس او به دست خود اشارت به مغرب كرد و فرمود: رجل آخذ بعنان فرسه في سبيل الله ينتظر ان يغير او يغار عليه. الا انبّئكم بخير النّاس بعده؟ و أشار بيده نحو الحجاز، و قال رجل في غنمه يقيم الصّلاة و يؤتى الزّكاة و يعلم حقّ الله في ماله اعتزل شرور النّاس، اى مردى كه عنان اسب خود گرفته در راه خداى، چشم مىدارد كه غارت كند يا بر وى غارت كرده شود. آيا نياگاهانم شما را به بهترين مردمان پس از او؟ پس به دست خود اشارت كرد سوى حجاز و گفت: مردى بر گوسفندان خود باشد، نماز بگزارد و زكات بدهد و حق خداى تعالى را در مال خود داند، او از بديهاى مردمان دور شده باشد.
و چون روشن شد كه در اين دليلها از هر دو جانب شفايى نيست، چاره نباشد از برداشتن پرده، بدانچه فايدههاى عزلت و آفتهاى آن بتصريح گفته شود، و بعضى از آن بر بعضى قياس كرده شود تا حق از ضمن آن روشن شود.
باب دوم در فوايد و آفات عزلت و بيان حق در فضيلت آن
بدان كه مردمان نيز در اين اختلاف كردهاند، چنانكه در فضيلت نكاح و عزب بودن. و ما پيش از اين ياد كردهايم كه اين به احوال و اشخاص مختلف شود به اعتبار فايدهها و آفتهاى نكاح كه آن