صفحهى 215
باشد، غلبهاى كه از دلالتى معتبر حاصل آيد، حكم غالب را بود. و اين جز به مثال و شواهد روشن نشود. پس چهار قسم كنيم.
قسم اول آن كه حلالى معلوم نباشد پيش از آن،
پس شكى در محلل واقع شود. و اين شبهتى است كه دور بودن از آن واجب است، و اقدام نمودن بر آن حرام. مثال آن آن كه شكارى را خسته كند و او در آب افتد، پس او را مرده يابند و ندانند كه به غرق شدن مرده است يا به خستگى. و اين حرام باشد، زيرا كه اصل تحريم است مگر [106] چون به طريق معيّن بميرد، و در طريق معيّن شك افتاده است.
پس يقين به شك گذاشته نشود، چنانكه در حديث نجاست و عدد ركعتهاى نماز. و آن چه پيغامبر (صلّى الله عليه وسلّم) عدّى بن حاتم را گفت: لا تأكله فلعلّه قتله كلب غير كلبك، بر اين محمول است. و براى اين چون پيغامبر (صلّى الله عليه وسلّم) را چيزى آوردندى كه مشتبه شدى كه صدقه است يا هديه، بپرسيدى تا كه بداند كه از اين دو كدام است. و آوردهاند كه پيغامبر (عليه السلام) شبى از غم و انديشه بيدار بود، يكى از امّهات المؤمنين بپرسيد كه از انديشه بيدار بودى؟ گفت: أجل، وجدت تمرة فخشيت ان تكون من الصّدقة، اى، آرى، خرمايى يافتم، پس بترسيدم كه از صدقه باشد. و در روايتي ديگر: فأكلتها فخشيت، اى، بخوردم و به سبب آن بترسيدم.
و از آن جمله است آن چه يكى از صحابه گفته است كه ما در سفر در خدمت پيغامبر (صلّى الله عليه وسلّم) بوديم و گرسنه شديم، پس به منزلى نزول كرديم كه در آن سوسمار بسيار بود، و در اثناى آن چه ديگها به سوسمار مىجوشيد، پيغامبر (صلّى الله عليه وسلّم) فرمود:
امّة مسخت من بنى اسرائيل فأخاف ان تكون هذه، اى، امتى از بنى اسرائيل مسخ شده است، پس من مىترسم كه آن اين باشد. پس ديگها نگونسار كرديم. پس حق تعالى پيغامبر را- صلّى الله عليه و