جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت - نسخه متنی

محمد بن علی ابن اعثم؛ مترجم: احمد روحانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حقى و حق با توست ، دين دارى و دين پرورى خوى توست ، اگر خيال جنگ دارند با ايشان نبرد كن ، به عون مدد الهى ، آماده دفاعيم و جان در كف گذاشته ، گوش به فرمان تو هستيم .

چون دو لشكر به هم ديگر نزديكتر شدند، طلحة عبيد الله به سپاهيان خود گفت :

رنج و سختى سفر، على و يارانش را خسته و فرسوده كرده است ، شايست است از تاريكى شب استفاده كنيم و بر آنان شبيخون بزنيم و به يكباره آنان را از پاى درآوريم . مروان بن حكم هم راءى و نظر او را تاءييد كرد.

اما زبير نظر و راءى آنان را نپسنديد و با خنده گفت :

اى برادران ! آيا مى خواهيد على بن ابى طالب عليه السلام را غافلگير كنيد؟! آيا نمى دانيد هيچ كس با على عليه السلام نبرد نكرد مگر اينكه مادرش به عزايش نشست پس ، از اين انديشه دست برداريد.

طلحه ساكت شد. در اين ميان مرد ديگرى از اصحاب زبير كه كنيه او ابوالجربا بود گفت :

شبيخون بهترين راه حل جنگ بين ما و على بن ابى طالب عليه السلام است .

زبير رو به او كرد گفت : اى برادر! ما را در جنگ تجربه هاى بسيارى است ولى اين دو لشكر كه در اين صحرا جمع شده اند مسلمانند و در ميان مسلمانان شبيخون رسم نبوده است . در سيره رسول خدا صلى الله عليه و آله هم شبيخون را نديده يا كلامى نشنيده ايم . غير از اينها، على بن ابى طالب عليه السلام آن مردى نيست كه بشود او را غافلگير كرد، اميدوارم بينم دو طرف صلح برقرار شود.

در همين اثنا، احنف بن قيس با جماعتى از ياران خويش به نزد اميرالمؤ منين على عليه السلام آمد و گفت :

اى ابا الحسن !اهل بصره مى گويند اگر على عليه السلام بر ما پيروز شود مردان ما را مى كشد و عيال ، اطفال ما را برده خويش مى كند.

اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود: هرگز اين كار را نخواهم كرد، چون اهل بصره مسلمان اند، فقط زن و فرزند كافران را مى توان برده گرفت . ان شاءالله بعد پيروزى بر اهل بصره مشاهده خواهى كرد كه رفتار خوشى با آنان خواهم كرد. اى احنف ! آيا تو با ما موافقت دارى يا نه ؟ احنف گفت : يا اميرالمؤ منين ! در خدمتگزارى شما آماده ام ، اكنون يكى از دو كار را انتخاب فرما. يا با دويست نفر مرد جنگ آزموده در خدمت شما باشم ، يا با قبيله خويش ، چهار هزار مرد جنگى را زا شما دفع كنم .

اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمود: دوست دارم ، چهار هزار شمشير زن را از ما دفع كنى . احنف گفت :

چنين مى كنم ان شاء الله ، خاطر مبارك جمع باشد، سپس باز گشت و به قوم و قبيله خويش پيوست . طلحه و زبير با سپاه سى هزار نفرى خويش در موضع رابوفه فرود آمدند، چون اين خبر به اميرالمؤ منين على عليه السلام رسيد، به پا خواست و اين خطبه را براى سپاهيان خود ايراد فرمود:

اى مردم ! مرا با اهل زمان ، سه كار پيش مى آيد، كه حكم هر سه در قرآن مجيد ظاهر و آشكار است ، بغى ، نقض عهد، مكر؛ اما بغى يعنى ظلم و حسد، بعضى ها از آن كه خليفه رسول خدا صلى الله عليه و آله هستم مى خواهند لباس خلافت را از من بركشند؛ اما نقض عهد، اين جماعت كه مخالفت با من را انتخاب كرده و جنگ را تدارك ديده اند به علاقه و رغبت با من بيعت كرده بودند و سوگند ياد كرد بودند كه به قول و عهد خويش وفادار باشند؛ اما مكر، آنان بعد از حسد و نقض عهد حيله ها را در پيش گرفتند تا بتوانند خلافت را از من سلب كنند.

خداى تعالى در قرآن مجيد اين سه خصلت نكوهيده را چنين فرموده است :

يا ايها الناس انما بغيكم على انفسكم . (25) فمن نكث فانما ينكث على نفسه . (26) ولا يحيق المكر السى الا باهله . (27) اما ناگوارتر اين كه در اين زمان همتا ندارند مخالفت با من را اختيار كردند، اول : زبير بن عوان كه هرگز سوارى دليرتر از او پاى در ركاب نكرده است ؛ دوم : طلحة بن عبيدالله كه هيچ كس مكارتر از او نيست ؛ سوم : يعلى بن منيه كه در اين عهد از همه مردم ثروتمندتر است ، و آن سه شخص از او مال مى خواهند تا در مخالفت با من براى لشكر خويش خرج كنند. به يگانگى خدا سوگند، اگر بر او دست يابم ، همه اموال او را به

/ 136