جنگ های امام علی(علیه السلام) در پنج سال حکومت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
گفته است . والسلام .معاويه نامه اميرالمؤ منين را خواند و در جواب نوشت :اما بعد، اى على ! كثرت گناه قلب تو را پوشيده است و بصيرت را از تو گرفته و پرده بر چشمان تو انداخته ، و خلل به بصره تو را داده است ، حرص و شر از عادت تو و شكستن عهد و پيمان از سيرت توست ، ميان من و تو سخنى ناگفته نمانده است ؛ پس آماده جنگ و نبرد باش تا بدانى پيروزى از آن كيست ، اى على هواى نفس و آرزوهاى قلبى ات تو را به خطا و اشتباه انداخته ، و علم تو را ضايع كرده كه سودى برايت ندارد، با كسى كه در حلم مانند كوه است درآويختى ، عاقبت اين كار و پايان اين گفتار را خواهى ديد. والسلام .اميرالمؤ منين على عليه السلام جواب او را چنين نوشت و فرستاد:از عبدالله اميرالمؤ منين على عليه السلام به معاويه بن صخر چون سرنوشت تو در اصل بدبخت و شقى رقم زده شد، حكم بارى تعالى بين تو و سعادت تو حايل شده و مانع اصلاح تو گرديده است ، اى پسر ابو سفيان لعين ادعا مى كنى كوه با حلم و بردبارى تو برابر نيست و علم تو حق و باطل را باز شناسد، لاف مى زنى و گزاف مى گويى ، تو منافقى سنگ دل و بى بصيرت و نادان بيخرد در دين هستى مرا از جنگ مى ترسانى ؟ و به شمشير و نيزه تهديد مى كنى ؟ مگر فراموش كردى من آن ابوالحسنم كه جد تو عتبه و عم تو شيبه و خال تو وليد و برادر تو حنظله را در جنگ كشتم و آن شمشير كه خون اين جماعت را در راه خداى تعالى ريخته ام در دست من است ، و دست و بازوى من به همان قوت و توان است كه بود، به پشتيبانى عمروعاص دم بريده ناكس به خود مغرور مباش اگر خويشتن را مرد مى انگارى و راست مى گويى لشكر را بگذار و دست از اين و آن بردار و به ميدان آى تا من تو ساعتى مبارزه كنيم تا بفهمى كه گناه كدام كس بيشتر و دل كدام يك تيره تر است و خلل به بصر و بصيرت كدام يك راه يافته است .معاويه وقتى جواب نامه را ديد و بر مضمون آن آگاهى يافت ، به خشم آمده و نامه اى ديگر به اين مضمون به اميرالمؤ منين على عليه السلام نوشت :به پشتيبانى عمار ياسر و يارانش در گمراهى و ضلالت مبالغه مى كنى ، آنان تو را در گرداب هلاكت مى اندازند، اگر اجل تو را نرسيده بود، جنگ را اختيار نمى كردى و يقين بدان كه از اين جنگ جان سالم به در نخواهى برد. تو هر ساعت در ضلالت و گمراهى بيشتر فرو مى روى . علم تو، تو را به تكبر و غرور واداشته و فهم تو از درك حق و حقيقت بازمانده در راه دين راءى صائب و فكرى صحيح نداشتى ، پس عاقبت خير و نيكو براى ديگرى خواهد شد و تو محروم مى مانى . والسلام .اميرالمؤ منين على عليه السلام جواب نامه معاويه را چنين نوشت :از عبدالله على اميرالمومنين به معاوية بن صخر، تو اى معاويه از كافرى زاده شدى ، قدر اسلام و مسلمانى را چه دانى ! آباء و اجداد از عم و خال و برادر تو مصطفى صلى الله عليه و آله را منكر بودند، كفر و ضلالت و شك آنان را واداشت تا به مقاتله با او پرداختند و بر وى شمشير كشيدند تا در معركه جنگ آنچه سزاى آنان بود به ايشان رسانديم و خلف آنانى ، خلفى كه تابع سلف خويش در آتش دوزخ باشد. والله لا يهدى القوم الظالمين .چون نامه نگارى بين على عليه السلام و معاويه به درازا كشيد، عمروعاص به نزد معاويه رفت و گفت :اى معاويه ! واى بر تو، تا كى با على بن ابى طالب عليه السلام مكاتبه مى كنى ؟ نامه اى سخت مى نويسى و سخن تلخ مى گويى ، و جوابى سخت تر سخنى تلخ تر دريافت مى كنى ، اگر تمامى دبيران و كاتبان شام را جمع كنى در بلاغت ء فصاحت با او برابرى نكنند و قادر به پاسخ گويى او نيستند، اگر قصد صلح و مسالمت دارى اسباب آن مهيا كن و اگر عزم جنگ دارى به تهيه لشكر بپرداز، از مكاتبه و نامه نوشتن نتيجه اى حاصل نمى شود.