هر كه را ذره اى ازين سوز است هست مرد حقيقت ابن الوقت هركه او شاه باز اين سر نيست چون همه چيز نيست جز يك چيز صد هزاران هزار قرن گذشت هركه او شاه باز اين سر نيست چون پى يار شد چنان سوزى ذره اى سوز اصل مي بينم هركه او شاه باز اين سر نيست نيست آن سوز از كسى ديگر سوز معشوق در پس پرده هركه او شاه باز اين سر نيست هركه او شاه باز اين سر نيست تو اگر مردى اين سخن پى بر هركه او شاه باز اين سر نيست
دى و فرداش نقد امروز است لاجرم بر دو كون پيروز است هركه او شاه باز اين سر نيست پس بسى سال و ماه يك روز است ليك در اصل جمله يك سوز است هركه او شاه باز اين سر نيست شب و روزش چو عيد و نوروز است كه همه كون را جگر دوز است هركه او شاه باز اين سر نيست بل همان سوز آتش افروز است عاشقان را دليل آموز است هركه او شاه باز اين سر نيست زين طريقت جهنده چون يوز است كه فريد آنچه گفت مرموز است هركه او شاه باز اين سر نيست
لطفا منتظر باشید ...
