آن نه روى است ماه دو هفته است پيش ماه دو هفته ى رخ تو مي نبينى دهانش اگر بينى ذره اى عشق آفتاب رخش نرگس اوست اى عجب بيمار مي نبينى دهانش اگر بينى هر كجا صف كشيده مژه او از دهانش كه هست معدومى مي نبينى دهانش اگر بينى به دهانش خوش آمد است محال در دهانش كه هست سى و دو در مي نبينى دهانش اگر بينى مي نبينى دهانش اگر بينى تا درافشان شد از دهانش فريد مي نبينى دهانش اگر بينى
وان نه قد است سرو برفته است ماه و خورشيد طفل يك هفته است مي نبينى دهانش اگر بينى همه دلها به جان پذيرفته است دل عشاق درد بگرفته است مي نبينى دهانش اگر بينى فتنه بيدار و عافيت خفته است نيست عالم تهى پر آشفته است مي نبينى دهانش اگر بينى هر كه حرفى از آن دهان گفته است در پس يك عقيق ناسفته است مي نبينى دهانش اگر بينى كاشكار است آنكه بنهفته است بر سر طاق عالمش جفته است مي نبينى دهانش اگر بينى