هر دمم در امتحان چندى كشي
هر دمم در امتحان چندى كشى مهربان خويشتن گفتم تو را بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز همچو خاكم بر زمين افتاده خوار چون جهان سر بر خطت دارد مدام بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز در غمت چون با كنارى رفته ام بر تو دارم چشم از روى جهان بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز همچو شمعى سر نهادم در ميان پيشكش مي سازمت گلگون اشك بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز چون سپر بفكندم و بگريختم كينت از صد مهر خوشتر آيدم بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز بس سبك دل گشتى از عشق اى فريد بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز
دامنم در خون جان چندى كشى كينه ى آن هر زمان چندى كشى بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز سر ز من بر آسمان چندى كشى چون قلم خط بر جهان چندى كشى بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز تو به زورم در ميان چندى كشى بر من از مژگان سنان چندى كشى بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز بر سرم تيغ از ميان چندى كشى رخش كبرت را عنان چندى كشى بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز تو به كين من كمان چندى كشى كين ز چون من مهربان چندى كشى بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز تنگ اسب امتحان چندى كشى جان بده بار گران چندى كشى بر سرم آمد لاشه ى صبرم ز عجز