اصحاب صدق چون قدم اندر صفا زنند خط وجود را قلم قهر دركشند هرگه كه شان به بحر معانى فرو برند چون پا زنند دست گشايند از جهان دنيا و آخرت به يكى ذره نشمرند هرگه كه شان به بحر معانى فرو برند هرگه كه شان به بحر معانى فرو برند دنيا و آخرت دو سراى است و عاشقان هرگه كه شان به بحر معانى فرو برند
بکر است هر سخن که ز عطار بشنوى بکر است هر سخن که ز عطار بشنوى
رو با خدا كنند و جهان را قفا زنند بر روى هر دو كون يكى پشت پا زنند هرگه كه شان به بحر معانى فرو برند ترك فنا كنند و بقا را صلا زنند ايشان نفس نفس كه زنند از خدا زنند هرگه كه شان به بحر معانى فرو برند بيم است آن زمان كه زمين بر سما زنند قفل نفور بر در هر دو سرا زنند هرگه كه شان به بحر معانى فرو برند
دانند آن کسان که دم از ماجرا زنند دانند آن کسان که دم از ماجرا زنند