غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • هر كه سر رشته ى تو يابد باز
    عاشق تو كسى بود كه چو شمع
    در درياى عشق آن كس يافت
    باز خندد چو گل به شكرانه
    آنكه بر جان خويش مي لرزد
    در درياى عشق آن كس يافت
    تا كه خوف و رجات مي ماند
    چون نه خوفت بماند و نه رجا
    در درياى عشق آن كس يافت
    هست اين راه بي نهايت دور
    هر حقيقت كه توى اول داشت
    در درياى عشق آن كس يافت
    ره چنين است و پيش هر قدمى
    با لبى تشنه و دلى پر خون
    در درياى عشق آن كس يافت
    از فنايى كه چاره ى تو فناست
    تا كه باقى است از تو يك سر موى
    در درياى عشق آن كس يافت
    گرچه هستى تو مرد پرده شناس
    پرده بر خود مدر كه در دو جهان
    در درياى عشق آن كس يافت
    گر بسى مايه دارى آخر كار
    نيست هر مرغ مرغ اين انجير
    در درياى عشق آن كس يافت
    مگسى بيش نيستى به وجود
    يك زمانت فراغت او نيست
    در درياى عشق آن كس يافت
    در درياى عشق آن كس يافت
    تو طمع مي كنى كه بعد از مرگ
    در درياى عشق آن كس يافت



  • درش از سوزنى كنند فراز
    نفسى مي زند به سوز و گداز
    در درياى عشق آن كس يافت
    گر سر او جدا كنند به گاز
    كى تواند چو شمع شد جان باز
    در درياى عشق آن كس يافت
    هست نام تو در جريده ى ناز
    برهى هم ز زنار و هم ز نياز
    در درياى عشق آن كس يافت
    توى بر توى بر مال پياز
    در دوم توى هست عين مجاز
    در درياى عشق آن كس يافت
    صد هزاران هزار شيب و فراز
    خلق كونين مانده در تك و تاز
    در درياى عشق آن كس يافت
    توشه ى اين ره دراز بساز
    سر مويى به عشق سر مفراز
    در درياى عشق آن كس يافت
    نيست از پرده ى تو اين آواز
    كس درين پرده نيست پرده نواز
    در درياى عشق آن كس يافت
    حيرت و عجز را كنى انباز
    نيست هر باز باز اين پرواز
    در درياى عشق آن كس يافت
    بو كه در دامت اوفتد شهباز
    بارى اول ز خويش واپرداز
    در درياى عشق آن كس يافت
    كه به خون گشت سالهاى دراز
    برخورى از وصال شمع طراز
    در درياى عشق آن كس يافت



/ 896