غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اى راه تو را دراز نايي




  • اى راه تو را دراز نايى
    اين راه دراز سالكان را
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    عاشق ز فنا چگونه ترسد
    چون از تو نماند هيچ بر جاى
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    اى دل بنشسته اى همه روز
    در لجه ى بحر عشق جانت
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    درى كه به هر دو كون ارزد
    هرگز ديدى كه هيچ سلطان
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    هرگز ديدى كه رند گلخن
    اى دل خون خور كه آن چنان ماه
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    اى بس كه من اندرين بيابان
    دردا كه ز اشتران راهش
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    بارى چه بدى كه غول را هم
    چون در خور صومعه نيم من
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    در بسته چهار گوشه زنار
    بس پرگره است زلفش و هست
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    گر خون دلم بريزد آن زلف
    گر تو سر عين عشق دارى
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    عطار تو خويشتن نگه دار
    ورنه ز درم برو كه در پاش



  • نه راه تو را سرى نه پايى
    كوته نكند مگر فنايى
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    چون عين فنا بود بقايى
    آنجاست اگر رسى بجايى
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    بر بوى وصال جانفزايى
    شد غرقه به بوى آشنايى
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    دانى نرسد به ناسزايى
    بر تخت نشست با گدايى
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    مى خورد ز دست پادشايى
    فارغ بود از غم چو مايى
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    ره پيمودم ز تنگنايى
    بانگى نشنيدم از درايى
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    دل خوش كندى به مرحبايى
    اكنون منم و كليسيايى
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    از حلقه ى زلف دلربايى
    زان هر گرهى گره گشايى
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    خون ريزى اوست خون بهايى
    ديرى است كه گفتمى صلايى
    ورنه ز درم برو كه در پاش
    دادند نشان پارسايى
    از آفت خويشتن نمايى
    ورنه ز درم برو كه در پاش



/ 896